بلک رز part 5
فلش بک ۶ سال قبل
وسایلمو جمع کردم و توی کمد مدرسه جا دادم
سمت لیسایی که کلافه تر از همیشه با در کمد درگیر بود رفتم
رزی : هوففف ... یاااا لالیسا امروز خیلی کسل کننده بود
در کمد رو برای بار پنچم روی هم کوبید و بالأخره بسته شد ،نفس عمیق کشید.
لیسا : موافقم چهیونگ
رزی: بهتره یکم سرگرم کنندش کنیم، موافقی؟
لیسا : چطوری ؟!!!
با انگشت از پنجره راهروی مدرسه به پسری که تازه به کلاسمون اومده بود اشاره کردم
رزی : اون پسره رو میبینی؟
لیسا: کدوم ؟
رزی : اونی که زیره اون درخته دراز کشیده همون دانش آموز جدیده ...
لیسا : آهان پارک جیمین رو میگی ؟
رزی: آره، موافقی یکم سربه سرش بزاریم
لیسا: یاااا رزی چیکار داری اون بدبختو ،اون خیلی سر به زیرو آرومه کار به کسی نداره که ...
رزی: به همین خاطره که دلم میخواد سربه سرش بزارم
لیسا: این کارو نکن رزی گناه داره، مگه چه هیزم تری بهت فروخته که می خوای اذیتش کنی ...
رزی : اذیتش نمیخوام بکنم که میخوام با هاش شوخی کنم یکم ...
لیسا : شوخی ، مثل بلای که سر چانیول آوردی ، بیچاره از دست تو مدرسش رو عوض کرد
دیگه داشتم از دستش کلافه می شدم ، من که با
چانیول کاری نداشتم فقط یه وقت های سرش کرم میریختم ....
رزی : عیششش نمیخوای کمک کنی نکن خودم انجامش میدم
قبلا دیدیده بودم که جیمین وسایلشو تویه کدوم کمد میزاره
واسه همین سمت کمدش رفتم، یه ورقه درآوردم و روش یه جمله نوشتم
" پارک جیمین یه احمقه "
و روی کمد جیمین چسبوندم
لیسا : رزی فکر نمیکنی جمله ای که نوشتی یکم بچهگانس ؟
ابرو هامو بالا دادم
رزی: تو جمله بهتری در نظر داری ؟
لیسا : نه
رزی: پس ببند در طویله رو ...
سمت باغبون مدرسه آقای لی رفتم که داشت به گُلای تویه حیاط آب می داد
لیسام پشت سرم راه افتاده بود و زیر لب غر غر میکرد
رزی: خسته نباشید آقای لی
آقای لی: سلام دخترم
رزی: آقای لی میشه اون سطل آبو بهم قرض بدی ؟
آقای لی: باشه ولی واسه چی میخوایش ؟
رزی: لازم دارم قول میدم زود برگردوندم
آقای لی: باشه دخترم
سطل آبو از آقای لی گرفتم و سمت آبخوری رفتم و پُرش کردم
وسایلمو جمع کردم و توی کمد مدرسه جا دادم
سمت لیسایی که کلافه تر از همیشه با در کمد درگیر بود رفتم
رزی : هوففف ... یاااا لالیسا امروز خیلی کسل کننده بود
در کمد رو برای بار پنچم روی هم کوبید و بالأخره بسته شد ،نفس عمیق کشید.
لیسا : موافقم چهیونگ
رزی: بهتره یکم سرگرم کنندش کنیم، موافقی؟
لیسا : چطوری ؟!!!
با انگشت از پنجره راهروی مدرسه به پسری که تازه به کلاسمون اومده بود اشاره کردم
رزی : اون پسره رو میبینی؟
لیسا: کدوم ؟
رزی : اونی که زیره اون درخته دراز کشیده همون دانش آموز جدیده ...
لیسا : آهان پارک جیمین رو میگی ؟
رزی: آره، موافقی یکم سربه سرش بزاریم
لیسا: یاااا رزی چیکار داری اون بدبختو ،اون خیلی سر به زیرو آرومه کار به کسی نداره که ...
رزی: به همین خاطره که دلم میخواد سربه سرش بزارم
لیسا: این کارو نکن رزی گناه داره، مگه چه هیزم تری بهت فروخته که می خوای اذیتش کنی ...
رزی : اذیتش نمیخوام بکنم که میخوام با هاش شوخی کنم یکم ...
لیسا : شوخی ، مثل بلای که سر چانیول آوردی ، بیچاره از دست تو مدرسش رو عوض کرد
دیگه داشتم از دستش کلافه می شدم ، من که با
چانیول کاری نداشتم فقط یه وقت های سرش کرم میریختم ....
رزی : عیششش نمیخوای کمک کنی نکن خودم انجامش میدم
قبلا دیدیده بودم که جیمین وسایلشو تویه کدوم کمد میزاره
واسه همین سمت کمدش رفتم، یه ورقه درآوردم و روش یه جمله نوشتم
" پارک جیمین یه احمقه "
و روی کمد جیمین چسبوندم
لیسا : رزی فکر نمیکنی جمله ای که نوشتی یکم بچهگانس ؟
ابرو هامو بالا دادم
رزی: تو جمله بهتری در نظر داری ؟
لیسا : نه
رزی: پس ببند در طویله رو ...
سمت باغبون مدرسه آقای لی رفتم که داشت به گُلای تویه حیاط آب می داد
لیسام پشت سرم راه افتاده بود و زیر لب غر غر میکرد
رزی: خسته نباشید آقای لی
آقای لی: سلام دخترم
رزی: آقای لی میشه اون سطل آبو بهم قرض بدی ؟
آقای لی: باشه ولی واسه چی میخوایش ؟
رزی: لازم دارم قول میدم زود برگردوندم
آقای لی: باشه دخترم
سطل آبو از آقای لی گرفتم و سمت آبخوری رفتم و پُرش کردم
۲.۰k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.