بلک رز part 6
یه نگاه شیطانی به جیمین که زیر درخت لش کرده بود انداختم
مشخص بود که کاملا خوابه
پاورچین پاورچین سمتش رفتم و دستامو و کل آبو روش خالی کردم
و بعدش با صدای بلند زدم زیر خنده
با این کارم از جا پریده وگیچ اطرافشو نگاه کرد.
رزی : یاااا پارک جیمین فکر کردی اینجا ساحله که داری آفتاب میگیری ؟
با قیافه شوکه شدنش بدونه اینکه حرفی بزنه بهم زل زد . چشماش سرخ شده بود.
رزی : هییی کوتوله اینطوری نگام نکن میزنم چشای خوشگلتو از کاسه در میارم
بازم با همون قیافه پوکر بهم نگاه کرد . دیگه واقعا داشت رو مخم میرفت
جیمین: میدونی چیه از چند نفر شنیدم کی هستی بچه سوسول دوست پسرتو این اطراف نمی بینم ؟
با این حرفم اخماش توهم رفت . انگار بهش بر خورده بود
اما با این حال بازم هیچی نگفت
رزی : هه برای من اخم میکنی حالا ؟!! خودت خواستی پارک جیمین
رژ قرمز مورد علاقمو که همیشه تویه جیبم نگه میداشتم
درآوردم وسمت جیمین هجوم بردم خیلی غیره منتظره سمتش رفتم که فرصت فرار نداشت باشه
روی شکمش نشستم، یکی از شونه هاشو محکم گرفتم
و با رژ لب سمت صورتش حمله کردم و کل صورتش رو خط خطی کردم
همش تقلا می کرد که از زیر دستم در بره ولی من محکم گرفته بودمش
بعدش رویه پیشونیش درشت نوشتم جیمین یه عوضیه
بعد سری از جام بلند شدم و ازش فاصله گرفتم
و انگشت فاکمو به رخش کشیدم و یه لبخند مرموز زدم
تمام مدت لیسا مثل احمقا به من زل زده بود
رزی: لیسا شی اگه خسته نمیشی پاشو بریم سر کلاس الانه که معلم برسه
سری به نشونه تأسف تکون داد و دنبالم راه افتاده
مشخص بود که کاملا خوابه
پاورچین پاورچین سمتش رفتم و دستامو و کل آبو روش خالی کردم
و بعدش با صدای بلند زدم زیر خنده
با این کارم از جا پریده وگیچ اطرافشو نگاه کرد.
رزی : یاااا پارک جیمین فکر کردی اینجا ساحله که داری آفتاب میگیری ؟
با قیافه شوکه شدنش بدونه اینکه حرفی بزنه بهم زل زد . چشماش سرخ شده بود.
رزی : هییی کوتوله اینطوری نگام نکن میزنم چشای خوشگلتو از کاسه در میارم
بازم با همون قیافه پوکر بهم نگاه کرد . دیگه واقعا داشت رو مخم میرفت
جیمین: میدونی چیه از چند نفر شنیدم کی هستی بچه سوسول دوست پسرتو این اطراف نمی بینم ؟
با این حرفم اخماش توهم رفت . انگار بهش بر خورده بود
اما با این حال بازم هیچی نگفت
رزی : هه برای من اخم میکنی حالا ؟!! خودت خواستی پارک جیمین
رژ قرمز مورد علاقمو که همیشه تویه جیبم نگه میداشتم
درآوردم وسمت جیمین هجوم بردم خیلی غیره منتظره سمتش رفتم که فرصت فرار نداشت باشه
روی شکمش نشستم، یکی از شونه هاشو محکم گرفتم
و با رژ لب سمت صورتش حمله کردم و کل صورتش رو خط خطی کردم
همش تقلا می کرد که از زیر دستم در بره ولی من محکم گرفته بودمش
بعدش رویه پیشونیش درشت نوشتم جیمین یه عوضیه
بعد سری از جام بلند شدم و ازش فاصله گرفتم
و انگشت فاکمو به رخش کشیدم و یه لبخند مرموز زدم
تمام مدت لیسا مثل احمقا به من زل زده بود
رزی: لیسا شی اگه خسته نمیشی پاشو بریم سر کلاس الانه که معلم برسه
سری به نشونه تأسف تکون داد و دنبالم راه افتاده
۲.۱k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.