داستان شب یلدای آقای همسایه..
#داستان_شب_یلدای_آقای_همسایه..
خیلی وقت بود پست طنزنذاشته بودم..
ب گفته دوستان چندتایی گذاشتم شایدحس وحالم عوض بشه توفیری نکرد..قول داده بودم تاشب یلدا داستان آقوی همسایه رابذارم..
امیدوارم یلدای شادی داشته باشید..
آقو ما پارسال شب یلدا دعوت بودیم خونه"فامیل دور"…به ما گفتن
داری میای یه هندونه بگیر…آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم تا رسیدیم...
اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود!
ینی ای ۸۹تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن!
ها ها ها…داغونم کردن…
آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ
هم بگیریم...
نوبت ما شد،نیت کردیم،کتابو وا کردیم دیدیم
نوشته "خوشگلا باید برقصن…
خوشگلا باید برقصن!"…
آقو از اوجایی که تقدیرمون این بود ۴ساعت و نیم رقصیدیم مهره ۱۲و۱۳کمرمون جا به جا شد
کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد
هپاتیتW گرفتیم مُردیم!
ها ها ها…
رفتیم اون دنیا ای "حافظ" مارو تو برزخ گیر آورد
انقد مارو زد انقد مارو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!…
آقو دوباره که برگشتیم
دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم
که۲بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد
نامه اعمالمونو دادن دیدیم از ۲۰ شدیم ۰/۲۵…آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد
ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جون من!
ها ها ها…
ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!
خیلی وقت بود پست طنزنذاشته بودم..
ب گفته دوستان چندتایی گذاشتم شایدحس وحالم عوض بشه توفیری نکرد..قول داده بودم تاشب یلدا داستان آقوی همسایه رابذارم..
امیدوارم یلدای شادی داشته باشید..
آقو ما پارسال شب یلدا دعوت بودیم خونه"فامیل دور"…به ما گفتن
داری میای یه هندونه بگیر…آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم تا رسیدیم...
اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود!
ینی ای ۸۹تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن!
ها ها ها…داغونم کردن…
آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ
هم بگیریم...
نوبت ما شد،نیت کردیم،کتابو وا کردیم دیدیم
نوشته "خوشگلا باید برقصن…
خوشگلا باید برقصن!"…
آقو از اوجایی که تقدیرمون این بود ۴ساعت و نیم رقصیدیم مهره ۱۲و۱۳کمرمون جا به جا شد
کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد
هپاتیتW گرفتیم مُردیم!
ها ها ها…
رفتیم اون دنیا ای "حافظ" مارو تو برزخ گیر آورد
انقد مارو زد انقد مارو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!…
آقو دوباره که برگشتیم
دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم
که۲بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد
نامه اعمالمونو دادن دیدیم از ۲۰ شدیم ۰/۲۵…آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد
ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جون من!
ها ها ها…
ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!
۲.۱k
۳۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.