ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
p⁶
تهیونگ ویو
تهیونگ : بیا شام بخوریم من گشنمه
ا/ت: من گشنم نیس
تهیونگ : اوکی منم پ نمیرم
ا/ت: تو غذاتو بخور با من چیکار داری
تهیونگ : نمیخوام
ا/ت : پوفی کشیدم و پاشدم گفتم بریم
تهیونگ ویو
رفتیم سر میز شام یکمی که از غذام خوردم گفتم
تهیونگ : چرا وقتی اومدم اخم کردی
راوی:( بچها یه چیزی بگم اینجا تهیونگ چون تا دیر وقت تو شرکت بود اعصابش خورده)
ا/ت : تا دیر وقت که شرکت بودی بعدم با اجبار مجبور شدم باهات ازدواج کنم و دیشبم باکرگیمو ازم گرفتی بعد میخوای برات بخندم ( با داد)
تهیونگ : سر من داد نکش ( با داد )
ا/ت : چرا چون شوهرمی مثلاً(با داد)
تهیونگ : خفه شو
ا/ت : نمی خوام نمیشم
تهیونگ ویو
وقتی ا/ت اینجوری رفتار کرد نفهمیدم دارم چه غلطی میکنم و یه سیلی به ا/ت زدم
ا/تم گریش در اومد بدو بدو به سمت بالا رفت آه
تهیونگ :کیم تهیونگ لعنت بهت آخه این چکاری بود که با اون دختر بیچاره کردی هوففف
ا/ت ویو
یه سیلی بهم زد منم گریم در اومد و بدو بدو رفتم بالا رفتم رو بالکن و سرمو رو پاهام گذاشتم و گریه میکردم
ا/ت : چرا پدر مادرم با من این کارو کردن چرا این فرد چرا یکی دیگه نه هوففف لعنت هقق به خودم هقققق همش هقق تقصیر من بود انقد گریه کردم که نمیدونم کی خوابیدم
تهیونگ ویو
دلم براش سوخت خواستم برم بالا که گفتم بزار تو حال خودش باشه رفتم تو اتاق کارم و یکمی کتاب خوندم بعد دوساعت رفتم تو اتاق خودمون که دیدم در بالکن بازه و
ا/ت اون بیرون سرش رو پاهاشه هوف همش تقصیر منه رفتم و براید استایل بغلش کردم دستاش یخ کرده بود به سمت تخت رفتم و گذاشتمش رو تخت در بالکن و بستم و خودم کنارش دراز کشیدم من چجوری زدمش که حتی جاشم مونده اگه اینجوری پیش برم به یه سال نمیکشه
و همین فردا ترکم میکنه
بچه ها من دیگه باید برم فارسی بخونم این معلمع ولمون نمیکنه 🚬🖤🗿⚰️
p⁶
تهیونگ ویو
تهیونگ : بیا شام بخوریم من گشنمه
ا/ت: من گشنم نیس
تهیونگ : اوکی منم پ نمیرم
ا/ت: تو غذاتو بخور با من چیکار داری
تهیونگ : نمیخوام
ا/ت : پوفی کشیدم و پاشدم گفتم بریم
تهیونگ ویو
رفتیم سر میز شام یکمی که از غذام خوردم گفتم
تهیونگ : چرا وقتی اومدم اخم کردی
راوی:( بچها یه چیزی بگم اینجا تهیونگ چون تا دیر وقت تو شرکت بود اعصابش خورده)
ا/ت : تا دیر وقت که شرکت بودی بعدم با اجبار مجبور شدم باهات ازدواج کنم و دیشبم باکرگیمو ازم گرفتی بعد میخوای برات بخندم ( با داد)
تهیونگ : سر من داد نکش ( با داد )
ا/ت : چرا چون شوهرمی مثلاً(با داد)
تهیونگ : خفه شو
ا/ت : نمی خوام نمیشم
تهیونگ ویو
وقتی ا/ت اینجوری رفتار کرد نفهمیدم دارم چه غلطی میکنم و یه سیلی به ا/ت زدم
ا/تم گریش در اومد بدو بدو به سمت بالا رفت آه
تهیونگ :کیم تهیونگ لعنت بهت آخه این چکاری بود که با اون دختر بیچاره کردی هوففف
ا/ت ویو
یه سیلی بهم زد منم گریم در اومد و بدو بدو رفتم بالا رفتم رو بالکن و سرمو رو پاهام گذاشتم و گریه میکردم
ا/ت : چرا پدر مادرم با من این کارو کردن چرا این فرد چرا یکی دیگه نه هوففف لعنت هقق به خودم هقققق همش هقق تقصیر من بود انقد گریه کردم که نمیدونم کی خوابیدم
تهیونگ ویو
دلم براش سوخت خواستم برم بالا که گفتم بزار تو حال خودش باشه رفتم تو اتاق کارم و یکمی کتاب خوندم بعد دوساعت رفتم تو اتاق خودمون که دیدم در بالکن بازه و
ا/ت اون بیرون سرش رو پاهاشه هوف همش تقصیر منه رفتم و براید استایل بغلش کردم دستاش یخ کرده بود به سمت تخت رفتم و گذاشتمش رو تخت در بالکن و بستم و خودم کنارش دراز کشیدم من چجوری زدمش که حتی جاشم مونده اگه اینجوری پیش برم به یه سال نمیکشه
و همین فردا ترکم میکنه
بچه ها من دیگه باید برم فارسی بخونم این معلمع ولمون نمیکنه 🚬🖤🗿⚰️
۳۸.۲k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.