گناهکار part

( گناهکار ) ۷۸ part

یهو فکری به سرش زد چرا یون بیول رو نفرسته مدرسه، دقایقی گذشت تا آنکه صدای آب قطع شد از تخت پایین شد و به سمته حمام رفت تقی به درب زد و گفت : خانمم نظرت چیه یون بیول رو بفرستیم دبیرستان با لحن که سرشار از خوشحالی بود بیان کرد : خیلی خوب میشه عشقم جیمین دوباره درو زد و نجوا کرد : حموم کردی
صدای دلنشین همسرش را شنید که بیان کرد : خیلی خوب میشه جیمینم هرچه زودتر کارشو انجام بدیم باشه
جیمین بی وقفه درو باز کرد و وارده حموم شد، ات که درحال پیچیدن حوله ای دوره سینه هایش بود با دیدن جیمین دادی زد و حوله رو دوره سینه هایش پیچید با خجالتی گفت : جیمین برو بیرون مگه نمی‌بینی توی حمومم
جیمین بیخیال به طرفه دوش رفت پشت به ات ایستاد و گفت : تو زن منی قرار نیست چیزی رو ازم مخفی کنی
دختره از فرصت استفاده کرد سریع موهای خیسش رو عقب فرستاد و با قدم های پر عجله ای حمام را ترک گفت....

سعی در حفظ کردن ظاهر جدی اش از پله ها پایین رفت از سرو صداهای تو سالن اخم هایش توهم رفته بود همینکه از پله ها پایین رفت ثانیه ای نگذشت‌ که یه لیوان پر از آب میوه به سمتش ریخته شد با تعجب اول به پیرهن سفیدش که با آب میوه رنگی شده بود نگاه کرد بعد به یون بیول و گوئون که شوکه نگاهش میکردن یون بیول سریع انگشت اش رو رویه دوستش گرفت و گفت : اون ریخت من نبودم
گوئون با تعجب بیان کرد : یااا من تو رو هل دادم از دست تو ریخت
هر دو به چهره جدی و متعجب جیمین نگاه می‌کردند یعنی حال چی می‌گفت اما تنها با یک چهره کلافه جیمین مواجه شدند نفس هر دو آسوده بیرون رفت جیمین کلافه گفت : میرم عوضش میکنم اشکالی نداره
دوباره برگشت و از پله بالا رفت یون بیول با دستش زد تو صورت گوئون و عصبی گفت : می مردی تا دروغ بگی
گوئون با تعجب دستش را روی لپ اش گذاشت و گفت : چیه نکنه از بابات خجالت میکشی
یون بیول : نه فقط ... مکث کرد اصلا خودش هم نمی‌دونست برای چی نخواست بدونه شاید نمی‌خواست فکر کنه که بهش احترامی کرده ،
کلافه وارده اتاق شد با دیدن همسر زیبایش که جلوی آینه میز آرایش با آن لباس زیبا خانمی دامن بلند کرمی رنگ بلیز بی شانه آستین دار سیاه ایستاده، به سویش رفت و خیلی آروم از پشت بغلش گرفت خنده دلنشین او را شنید ات با خنده به سمتش برگشت
دیدگاه ها (۹)

( گناهکار ) ۷۹ part و سر تا پا از نگاه گذراند با صدای ملایم...

( گناهکار ) ۸۰ part جیمین بازو های همسرش رو فشرد و گفت : به ...

( گناهکار ) 77 part بوسه صبحگاهی جیمین با لبخند کوچکی که روی...

ولی من شیفته دوستی این دونفر هستم بعد از این همه سال باز هم ...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

( گناهکار ) 40 part لحظه ای خشکش زد حتا حرکتی هم نمی‌تونست ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط