یاد آن روزی که راه عاشقی هموار بود

یاد آن روزی که راه عاشقی هموار بود
شاخه های مهربانی پرگل و پر بار بود

کوچه های نمزده سرمست باران بهار
سهم من از باتو بودن ها نه کم ، بسیار بود

وعده گاه ما میان دشتهای دلهره
دست تو در دست سردم شرجی و تبدار بود

بوسه گاهت روبه رویم درمیان آینه
بهترین تصویر پرتکرار و استمرار بود

یاد باد آن روزگاران بدون بازگشت
گرچه بعد از تو رفیق و همدمم دیوار بود
دیدگاه ها (۳)

یک روزی،یک جایی،شاید به جایی برسی که دستت از همه جاکوتاه باش...

در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارندبچه ها نمی توانند ...

.....گابریل گارسیا مارکز هنگامی که به سرطان لنفاوی مبتلا بود...

میان دفتر شعرم ،......... مرا گم کردی و رفتی نوشتم بی" تـو" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط