چالش

#چالش
#اعتیاد


توی جوبی کثیـف و آلـوده
جـسـدی می رســد به پایانـش
نیمه جانی که دیگر انسان نیست
با سرنگی میان دستانش

زیر نور چراغ چشمک زن
مرگ هم پای لاشه می رقصد
چشمـکی با شمارش معکـوس
بر لبانـش رسیـده شـد جانش

ســوزنی متــهم به قتــل عمــد
با صدایی بلــند و کوبنــده
رو به سوی وکیل و قاضی گفت
درد افیون ببین و تاوانش

رو به قاضی دوباره مکثی کرد
با اشاره به دختر و به پدر
گـفت از این اشتـباه بـی تکرار
خانـواده گســسته بنـیانش

پدری با نگاه بغض آلود
از خجالت سرش به دیوار است
چه بگوید که آبرو دار است
خـفه گشته صـدای لرزانش

دختــرش با نگاه معصــومی
گریه هایــش برای بابا بود
او فقط عشق و زندگی می خواست
مهر بابا کنار مامانش

مادری که برای او می مرد
همسری که همیشه عاشق بود
همگـی شاید از درون راضـی
رای قاضی بماند و وجدانش

در سکانسی درام و درد آلــود
از سقــوط مقـام انســانی
صحنه هایی که می شود سانسور
قصه ای که سیه شد عنوانش


به امید درمان همه بیمارانی که در چنگال اعتیاد اسیرند


شمارش معکوس :
#علی_صفری
دیدگاه ها (۱۸)

بچه که بودم روش خاصی برای گفتن حرف هایم داشتم !مهم این بود ک...

مــَـنروزَنـی در جلـد دیـوارم ،دیـوارِ حـتـما رو بــهآوارم !...

سلام اخمو جان.....!میدانی این روزها کارم شده مرور کردن تمام ...

#نه_به_اعتیاد_بله_به_زندگی 💛 💚 تبسم سبز شمابهار 🌸 آینده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط