رابطه سوخته (Burnt relationship ) ༺༻
رابطه سوخته (Burnt relationship ) ༺༻
part ⁴⁶
شاید الان با خودت فکر کنی ک من دارم مث رئیسا باهات صحبت میکنم نه... من فقط نمیخوام آسیبی بهت برسه همه ی اینها بخاطر خودته
♡آقای مین...*بغض*
وقتی اون چیزا رو بهم میگفت حس میکردم قند داره تو دلم آب میشه ولی آرامشی رو ک از حرفاش گرفتم از هیچ کس دیگه ای حتی مامانم هم نگرفته بودم.....
ویو یونگی:
دست خودم نبود و نمیدونستم دارم چی میگم..... ولی اینو میدونستم من از روز اولی ک دیدمش جوری بهش دل بستم ک الان با اینکه خیلی وقت نیست دیدمش دلبستگیم بهش بیشتر و بیشتر شده.....
✓ عا غذا آمادست برات میکشم روی اون میزناهارخوریه غذاتو بخور یا هرجور راحتی من باید یه دوش بگیرم
♡عا ن من منتظرتون میمونم
✓میشه رسمی صحبت نکنی لطفا
♡ باشه یونگیا برو من منتظرت میمونم*خجالت*(حالا نمیگفتی هم چیز خاصی نمیشد فوقش یونگی یه بار دیگ میگفت توعم رد میکردی حالا نه انگارم نمیخواستی😐🤌🏻)
✓*خنده های لثه ای*جه هوآ(پدصگ کیوت خر)
♡بله؟
✓ هیچی خواستم صدات کنم و بهت بگم اسم قشنگی داری
♡عا عو م... م.. من*خجالت*(این چجور همش خجالت میکشه ک منی ک دارم مینویسم خجالت نمیکشم؟...یونگیا بیا ب منم بگو ببین من میکشم یا نه بعد برو حموم😂خودمم منحرف شدم😂😂🤌🏻)
✓ من میرم حموم... اونجا توی کشوی تلویزیون یه فلش هست میتونی درش بیاری فیلم ببینی
♡عا ممنون
✓*چشمک*
رفتم حموم تا حموم بزنم.....
ویو جه هوآ:
خیلی دوست داشتم الان میدیدم یونگی عضلاتش چجوریه(ب تو چ عنتر😑)
ب نظرممم...(اصلا فکرشم نکننننن🤐)
رفتم بالا..
یواش در اتاقشو باز کردم و رفتم داخل عرررررر داشت رپ میخوند وااییی خدا صداشو
چیکار میکنی دختر زشته تو تازه اومدی اینجا
ولش کن بابا یه نگاه کوچولو ک چیزی نیست
آروم رفتم پشت در حموم و از پشت شیشه نگاش میکردمم عه عه عه نگا نگا عضلاتشو اوف ی روز باید ازش بپرسم باشگاه بندسازی کجا میره(پرسیدی ب منم بگو)
عاه نگا آب قشنگ از رو موهاش میچکید و اون با دستای باریک و کشیدش موهاشو ب عقب میبرد.....
حواسم نبود ی دفعه پام شل شد افتادم.......
part ⁴⁶
شاید الان با خودت فکر کنی ک من دارم مث رئیسا باهات صحبت میکنم نه... من فقط نمیخوام آسیبی بهت برسه همه ی اینها بخاطر خودته
♡آقای مین...*بغض*
وقتی اون چیزا رو بهم میگفت حس میکردم قند داره تو دلم آب میشه ولی آرامشی رو ک از حرفاش گرفتم از هیچ کس دیگه ای حتی مامانم هم نگرفته بودم.....
ویو یونگی:
دست خودم نبود و نمیدونستم دارم چی میگم..... ولی اینو میدونستم من از روز اولی ک دیدمش جوری بهش دل بستم ک الان با اینکه خیلی وقت نیست دیدمش دلبستگیم بهش بیشتر و بیشتر شده.....
✓ عا غذا آمادست برات میکشم روی اون میزناهارخوریه غذاتو بخور یا هرجور راحتی من باید یه دوش بگیرم
♡عا ن من منتظرتون میمونم
✓میشه رسمی صحبت نکنی لطفا
♡ باشه یونگیا برو من منتظرت میمونم*خجالت*(حالا نمیگفتی هم چیز خاصی نمیشد فوقش یونگی یه بار دیگ میگفت توعم رد میکردی حالا نه انگارم نمیخواستی😐🤌🏻)
✓*خنده های لثه ای*جه هوآ(پدصگ کیوت خر)
♡بله؟
✓ هیچی خواستم صدات کنم و بهت بگم اسم قشنگی داری
♡عا عو م... م.. من*خجالت*(این چجور همش خجالت میکشه ک منی ک دارم مینویسم خجالت نمیکشم؟...یونگیا بیا ب منم بگو ببین من میکشم یا نه بعد برو حموم😂خودمم منحرف شدم😂😂🤌🏻)
✓ من میرم حموم... اونجا توی کشوی تلویزیون یه فلش هست میتونی درش بیاری فیلم ببینی
♡عا ممنون
✓*چشمک*
رفتم حموم تا حموم بزنم.....
ویو جه هوآ:
خیلی دوست داشتم الان میدیدم یونگی عضلاتش چجوریه(ب تو چ عنتر😑)
ب نظرممم...(اصلا فکرشم نکننننن🤐)
رفتم بالا..
یواش در اتاقشو باز کردم و رفتم داخل عرررررر داشت رپ میخوند وااییی خدا صداشو
چیکار میکنی دختر زشته تو تازه اومدی اینجا
ولش کن بابا یه نگاه کوچولو ک چیزی نیست
آروم رفتم پشت در حموم و از پشت شیشه نگاش میکردمم عه عه عه نگا نگا عضلاتشو اوف ی روز باید ازش بپرسم باشگاه بندسازی کجا میره(پرسیدی ب منم بگو)
عاه نگا آب قشنگ از رو موهاش میچکید و اون با دستای باریک و کشیدش موهاشو ب عقب میبرد.....
حواسم نبود ی دفعه پام شل شد افتادم.......
۷.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.