ا.ت:صبر کن ببینم من پیش تو خوابیدم
ا.ت:صبر کن ببینم من پیش تو خوابیدم
یونگی: آره
ا.ت: خو خوبه یادت رفته من برم پایین عمارت و تمیز کنم
یونگی: باشه برو
ا.ت ویو
داشتم عمارت و تمیز میکردم که جینا(دوست دختر یونگی) اومد دختره یه هرزه ی به تمام معناست لباس باز و این چیا هه.
جینا: اونجارو هم تمیز کن
ا.ت: به جای سلامت هست
جینا: من از تو بالاترم دختره ی خیابونی یعنی من پولدارم و تو یه فقیر که گیر کردی تو این عمارت
ا.ت:میبینم از خودتو بالا تر از من میبینی ولی یه چیز و بدون تو با آرایش غلیظ اومدی پیش ددی جونت ولی من بدون آرایش حتی قشنگ تر از تو هستم
جینا:یه کاری نکن
ا.ت: میبندی یا ببندم اون دهن آشغالتو
جینا: دختره ی
رفتم بهش یه سیلی زدم که دوباره نگام کرد خواست بهم سیلی بزنه که من دوباره بهش زدم
ا.ت: این به خاطر اینکه خیلی حال بهم زنی ازخودراضی(یه سلی به جینا زد)
ا.ت: این به خاطر اینکه حالم ازت بهم میخوره(و دوباره بهش سیلی زد)
جین: بسهههه بابا کشتیش
جینا: هق دختره ی هق عوضی(با داد و گریه)
یونگی: چی شده دوباره
ا.ت: هیچی فقط بهش چندتا سیلی زدم گریه اش گرفت
یونگی:به چه حقی به بیبی من سیلی میزنی
جینا ویو
پریدم بغل یونگی تو بغلش گریه کردم
ا.ت:اوقققق حالم بهم خورد
جین: بسهههههه ا.ت
ا.ت: بابا شما برید به عاشقیتون برسین مارو ول کنید دیگه اههه
جین:چرا نمیفهمی میگم نمیشه از این عمارت برید
ا.ت: من حضرت سلیمان نیستم. که زبون هر حیوونی و بفهمم
لیا:حاضر جوابی میکنی
ا.ت:آره
جینا: ددی راست میگه دیگه اینارو از این عمارت بنداز بیرون لطفا اینا همش توی رابطمون دخالت میکنن
یونگی: آره
ا.ت: خو خوبه یادت رفته من برم پایین عمارت و تمیز کنم
یونگی: باشه برو
ا.ت ویو
داشتم عمارت و تمیز میکردم که جینا(دوست دختر یونگی) اومد دختره یه هرزه ی به تمام معناست لباس باز و این چیا هه.
جینا: اونجارو هم تمیز کن
ا.ت: به جای سلامت هست
جینا: من از تو بالاترم دختره ی خیابونی یعنی من پولدارم و تو یه فقیر که گیر کردی تو این عمارت
ا.ت:میبینم از خودتو بالا تر از من میبینی ولی یه چیز و بدون تو با آرایش غلیظ اومدی پیش ددی جونت ولی من بدون آرایش حتی قشنگ تر از تو هستم
جینا:یه کاری نکن
ا.ت: میبندی یا ببندم اون دهن آشغالتو
جینا: دختره ی
رفتم بهش یه سیلی زدم که دوباره نگام کرد خواست بهم سیلی بزنه که من دوباره بهش زدم
ا.ت: این به خاطر اینکه خیلی حال بهم زنی ازخودراضی(یه سلی به جینا زد)
ا.ت: این به خاطر اینکه حالم ازت بهم میخوره(و دوباره بهش سیلی زد)
جین: بسهههه بابا کشتیش
جینا: هق دختره ی هق عوضی(با داد و گریه)
یونگی: چی شده دوباره
ا.ت: هیچی فقط بهش چندتا سیلی زدم گریه اش گرفت
یونگی:به چه حقی به بیبی من سیلی میزنی
جینا ویو
پریدم بغل یونگی تو بغلش گریه کردم
ا.ت:اوقققق حالم بهم خورد
جین: بسهههههه ا.ت
ا.ت: بابا شما برید به عاشقیتون برسین مارو ول کنید دیگه اههه
جین:چرا نمیفهمی میگم نمیشه از این عمارت برید
ا.ت: من حضرت سلیمان نیستم. که زبون هر حیوونی و بفهمم
لیا:حاضر جوابی میکنی
ا.ت:آره
جینا: ددی راست میگه دیگه اینارو از این عمارت بنداز بیرون لطفا اینا همش توی رابطمون دخالت میکنن
۶.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.