"اعتماد نکن!"
"اعتماد نکن!"
Part 1
"ویو کوک"
با حس یه چیز نرم و لطیف روی گونههام، از خواب بیدار شدم...با خوابالودگی چشمامو از هم باز کردم و با دیدن چهره ی کیوت ا.ت، لبخند خرگوشیم نمایان شد...
ا.ت: یااااااااا جونگکوکا نمیخوای پاشی؟ ساعت ۹ صبههههه
کوک: یااا چاگیا خب خوابم میاددد
ا.ت: تنبلللللل..قول داده بودی امروز منو ببری خرید..یادم نرفته هاااااااااا
کوک: آخه هوارو ببین! تو این سیل بارون کجا میشه رفت؟
ا.ت: کوک معدلت تو مدرسه چند بوده؟ خب با ماشین میریمم چترم میبریمم..
کوک: یااا باشه..
ا.ت: اجوما صبحونه رو حاضر کرده زودی بیا خب؟
کوک: اوهوم
و بعد گونمو بوسید و رفت..
هوففف..از این همه تظاهر کردن خسته شدم..تا کی وانمود کنم ا.ت رو دوست دارم؟
امیدوارم هرچه زودتر این وضعیت تموم شه.. هم من راحت شم هم ا.ت...
از تخت خواب اومدم بیرون و رفتم یه دوش گرفتم...لباسمو پوشیدم و به طبقه ی پایین رفتم..
اجوما: سلام پسرم..صحبت بخیر، بیا صبحونتو بخور
کوک: ممنونم
ا.ت: خب خب زود صبحونتو بخور که بریم گردش
کوک: یااااااا باشهه
صبحونمو خوردم و با ا.ت رفتیم بیرون..
"ویو نامجون"
بعد از چندین ساعت فکر کردن رو پرونده ها، بلخره یه استراحتی به خودم دادم و یه نوشیدنی خوردم.. جونگ کوک چه چیزی رو از ا.ت مخفی میکنه که باعث شده انقدرر نسبت به این موضوع محتاط باشه؟همینطوری با خودم حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد..
ا.ت بود.. جواب دادم :
ا.ت: هاییی نامجوناا چطوریی
نامی: سلامم ا.تت خوبم تو چطوری
ا.ت: عالیمم الان با کوکی اومدیم بیرون خرید
خواستم بگم توعم چیزی میخوای برات بخرم؟
کتابی متابی چیزی..
نامی: نه مرسی چیزی نمیخوام..عامم راستی ا.ت یه سوال الان جونگ کوک پیشته؟
ا.ت: عومم نه چطور؟
نامی:خب راستش میخواستم یه چیزی رو بهت بگم که خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده..
ا.ت: خ..خب اون چیه؟
نامی:......
-شرط بزارم انجام میدید؟؟☻-
#bts #rm #namjoon #jin #suga #yoongi #jhope #hoseok #jimin #taehyung #v #jungkook #bts_scenario #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
#وانشات_بی_تی_اس
Part 1
"ویو کوک"
با حس یه چیز نرم و لطیف روی گونههام، از خواب بیدار شدم...با خوابالودگی چشمامو از هم باز کردم و با دیدن چهره ی کیوت ا.ت، لبخند خرگوشیم نمایان شد...
ا.ت: یااااااااا جونگکوکا نمیخوای پاشی؟ ساعت ۹ صبههههه
کوک: یااا چاگیا خب خوابم میاددد
ا.ت: تنبلللللل..قول داده بودی امروز منو ببری خرید..یادم نرفته هاااااااااا
کوک: آخه هوارو ببین! تو این سیل بارون کجا میشه رفت؟
ا.ت: کوک معدلت تو مدرسه چند بوده؟ خب با ماشین میریمم چترم میبریمم..
کوک: یااا باشه..
ا.ت: اجوما صبحونه رو حاضر کرده زودی بیا خب؟
کوک: اوهوم
و بعد گونمو بوسید و رفت..
هوففف..از این همه تظاهر کردن خسته شدم..تا کی وانمود کنم ا.ت رو دوست دارم؟
امیدوارم هرچه زودتر این وضعیت تموم شه.. هم من راحت شم هم ا.ت...
از تخت خواب اومدم بیرون و رفتم یه دوش گرفتم...لباسمو پوشیدم و به طبقه ی پایین رفتم..
اجوما: سلام پسرم..صحبت بخیر، بیا صبحونتو بخور
کوک: ممنونم
ا.ت: خب خب زود صبحونتو بخور که بریم گردش
کوک: یااااااا باشهه
صبحونمو خوردم و با ا.ت رفتیم بیرون..
"ویو نامجون"
بعد از چندین ساعت فکر کردن رو پرونده ها، بلخره یه استراحتی به خودم دادم و یه نوشیدنی خوردم.. جونگ کوک چه چیزی رو از ا.ت مخفی میکنه که باعث شده انقدرر نسبت به این موضوع محتاط باشه؟همینطوری با خودم حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد..
ا.ت بود.. جواب دادم :
ا.ت: هاییی نامجوناا چطوریی
نامی: سلامم ا.تت خوبم تو چطوری
ا.ت: عالیمم الان با کوکی اومدیم بیرون خرید
خواستم بگم توعم چیزی میخوای برات بخرم؟
کتابی متابی چیزی..
نامی: نه مرسی چیزی نمیخوام..عامم راستی ا.ت یه سوال الان جونگ کوک پیشته؟
ا.ت: عومم نه چطور؟
نامی:خب راستش میخواستم یه چیزی رو بهت بگم که خیلی وقته ذهنمو درگیر کرده..
ا.ت: خ..خب اون چیه؟
نامی:......
-شرط بزارم انجام میدید؟؟☻-
#bts #rm #namjoon #jin #suga #yoongi #jhope #hoseok #jimin #taehyung #v #jungkook #bts_scenario #بی_تی_اس #نامجون #جین #شوگا #یونگی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
#وانشات_بی_تی_اس
۱۳.۱k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.