Part61
#Part61
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ میدونی شاید اگه با یه تلنگر من تو تلافیش رو سرم با دوست شدن با ده تا پسر دیگه در نمیاوردی بازم راهی می موند ،خودت که میدونی دو دسته دختر داریم دخترایی که فقط برای خوشگذرونی هستند و دخترایی که فقط مخصوص خانم خونه شدن ، یه زمانی فکر میکردم تو شامل دسته ی دومی ولی خیلی زود به دسته ی اول ملحق شدی
پارمیس کم کم داشت قیافش بر افروخته و بر افروخته تر میشد من غذا تو دهنم مونده بود حتی یادم رفته بود غذایی تو دهنمه که باید بجومش و قورتش بدم
فقط یه لحظه دیدم پارمیس حمله کرد سمت یاسر و شروع کرد به داد زدن و مشت زدن به سر و صورت و سینه ی یاسر
+ عوضی تو با یکی دیگه شبت رو صبح میکردی با وجود اینکه تو گوش من میگفتی دوستم داری ولی از اون طرف تو ماشین اخرین مدل یه دختر دیگه تو بغلش... خیلی کثافتی یاسر خیلی، همه چیزمو پای تو دادم، هرچی گفتی نه نگفتم! گفتی مردی نیاز داری با جون و دل به خاطر تو که عشقم بودی جسممو روحمو در اختیارت گذاشتم ولی جواب من چی شد؟ شد نصف شبی بهت زنگ بزنم و یه دختره دیگه جواب بده و بگه یاسر تو حمومه، اره من چون زنم باید بسوزمو بسازم! اره چون من زنم باید قبول کنم کسی که عاشقش با یه زن دیگه...
تو گـ.وه خوردی رفتی با یکی دیگه بعد میای به من انگ هـ..رز بودن میچسبونی، اره به قول تو من رفتم قاطیه اونایی که دسته ی دوم اند ولی میدونی چیه برا منم فقط خوش گذرونی مهم مونده، برام مهم نیست خانم خونه ی کسی باشم
نفس نفس میزد... هیچ وقت فکر نمیکردم بین این دوتا همچین چیزی بوده باشه
وای وای وای، من چه غلطی کرده بودم وای وای
میخواستم خودمو خفه کنم!
حال خراب یاسر رو خیلی خوب درک میکردم،
منم مرد بودم غیرتش رو درک میکردم ولی نمیدونستم به کدومشون حق بدم
یاسر بین اون همه وحشی گری پارمیس حتی تکون هم نخورد،
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ میدونی شاید اگه با یه تلنگر من تو تلافیش رو سرم با دوست شدن با ده تا پسر دیگه در نمیاوردی بازم راهی می موند ،خودت که میدونی دو دسته دختر داریم دخترایی که فقط برای خوشگذرونی هستند و دخترایی که فقط مخصوص خانم خونه شدن ، یه زمانی فکر میکردم تو شامل دسته ی دومی ولی خیلی زود به دسته ی اول ملحق شدی
پارمیس کم کم داشت قیافش بر افروخته و بر افروخته تر میشد من غذا تو دهنم مونده بود حتی یادم رفته بود غذایی تو دهنمه که باید بجومش و قورتش بدم
فقط یه لحظه دیدم پارمیس حمله کرد سمت یاسر و شروع کرد به داد زدن و مشت زدن به سر و صورت و سینه ی یاسر
+ عوضی تو با یکی دیگه شبت رو صبح میکردی با وجود اینکه تو گوش من میگفتی دوستم داری ولی از اون طرف تو ماشین اخرین مدل یه دختر دیگه تو بغلش... خیلی کثافتی یاسر خیلی، همه چیزمو پای تو دادم، هرچی گفتی نه نگفتم! گفتی مردی نیاز داری با جون و دل به خاطر تو که عشقم بودی جسممو روحمو در اختیارت گذاشتم ولی جواب من چی شد؟ شد نصف شبی بهت زنگ بزنم و یه دختره دیگه جواب بده و بگه یاسر تو حمومه، اره من چون زنم باید بسوزمو بسازم! اره چون من زنم باید قبول کنم کسی که عاشقش با یه زن دیگه...
تو گـ.وه خوردی رفتی با یکی دیگه بعد میای به من انگ هـ..رز بودن میچسبونی، اره به قول تو من رفتم قاطیه اونایی که دسته ی دوم اند ولی میدونی چیه برا منم فقط خوش گذرونی مهم مونده، برام مهم نیست خانم خونه ی کسی باشم
نفس نفس میزد... هیچ وقت فکر نمیکردم بین این دوتا همچین چیزی بوده باشه
وای وای وای، من چه غلطی کرده بودم وای وای
میخواستم خودمو خفه کنم!
حال خراب یاسر رو خیلی خوب درک میکردم،
منم مرد بودم غیرتش رو درک میکردم ولی نمیدونستم به کدومشون حق بدم
یاسر بین اون همه وحشی گری پارمیس حتی تکون هم نخورد،
۴.۶k
۲۳ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.