گرگ به گله خیره مانده بود پرسیدم

گرگ به گله خیره مانده بود، پرسیدم:
مگر گرگ ها هم فکر می کنند، گفت:

عاشق بره ای شده ام

نمیدانم آبروی ذاتم را ببرم

یا شکارچی عشقم باشم؟!


#gandom_nini
دیدگاه ها (۱)

ᑎᝪᎢᕼᏆᑎᏀ ᑕᗩしᗰᔑ ᗰᗴしᏆᏦᗴ Ꭹᝪᑌᖇ しᝪᝪᏦهیچ چیزی مث نگاهت به من ارامش ...

هیچ چیز لذت بخش تر از جنگیـدن دو نفره برای رسیدن به آرزوهایِ...

میگفت اگه دوسم دارے ثابت ڪن قَسم خوردم وچِشماشو بوسیدم وگفتم...

جای جای گونه ام از شوق دیدارت تر استخاک های خیس و باران خور...

گفت دانایی که: گرگی خیره سرهست پنهان در نهاد هر بشرلاجرم جار...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

رفتم و برگشتم جز باباش هیچ کس در منزل نبود از باباش پرسیدم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط