عشق دوران بچگی من 🌚
عشق دوران بچگی من 🌚
پارت ۳
ات ویو :
درو باز کردم با چهره ی سوجون مواجه شدم لبخند ملیحی زدم گفتم
ات: عا خوش اومدی
@ ( اومد تو خونه )
ات : چیزی میخوری ؟؟
@ اره
ات: چی
@ لب....اتو
ات : ها ؟؟
@ دلم میخوادشون ات
ات ویو :
ترسیدم سوجون اینطوری نبود
گوشیمو برداشتم به تهیونگ پیام هلپ رو فرستادم همینطوری نزدیکم میشد
ته ویو :
داشتم حاضر میشدم که برم خونه ی ات
به گوشیم یه پیام از طرف ات اومد
ته : هلپ ؟؟؟ ..... ای وایییی
راه افتادم تو ماشین نشستم تند میروندم نزدیک بود تصادفت کنم رسیدم از ماشین پیاده شدم سمت خونه ات رفتم در قفل بود درو محکم هل دادم که باز شد سوجون داشت به زور ات رو میبو......سید
ته : سوجونننننن تمومش کن
@ عاح مزاحم داشتم کارمو میکردم
ات : هققق تهیونگگ ( گریه )
ته : خوبی ات
@ عام ات تو که منو دوست داری چرا ازم میترسی ها
ات : چرا به حرف سولی گوش نکردم اون میگفت تو خیلی عوضی ایییی
@ اوههه من عوضیم ؟؟ چه جالب
ته : سوجون تموم کن بسه گمشو بیرون
@ میرم و به زودی بر میگردم
ات : ( گریه )
ات ویو :
سوجون رفت سمت سرویس حرکت کردم کل دهنمو با صابون شستم جوری که لبم دورش قرمز شده بود اشکام همه ی صورتمو خیس کرده بود
ته : ات دارری چیکار میکنی
ات : اه حالم بهم خورد
سولی : ات ات خوبی ؟؟؟
ات: تو این چیکار میکنی
سولی : تهیونگ گفت بیام هوف با دهنت چیکار کردی دختر
ات : بدم میاد ازین کار
ته : بدت میاد ؟؟؟
سولی : ازین کارا متنفره
ته : واو
ات ویو:
تو حال خودم بودم که به گوشیم پیام اومد ...........
سولی ویو :
داشتم با بقیه حرف میزدم که یه شماره ناشناس بهم پیام داد ...
تهیونگ ویو :
به ات نگا میکردم که یه پیام اومد نگامو ازش دزدیدم دادم سمت گوشی
این دیگه کیه ؟؟؟
شرط : ۲۰ ❤
پارت ۳
ات ویو :
درو باز کردم با چهره ی سوجون مواجه شدم لبخند ملیحی زدم گفتم
ات: عا خوش اومدی
@ ( اومد تو خونه )
ات : چیزی میخوری ؟؟
@ اره
ات: چی
@ لب....اتو
ات : ها ؟؟
@ دلم میخوادشون ات
ات ویو :
ترسیدم سوجون اینطوری نبود
گوشیمو برداشتم به تهیونگ پیام هلپ رو فرستادم همینطوری نزدیکم میشد
ته ویو :
داشتم حاضر میشدم که برم خونه ی ات
به گوشیم یه پیام از طرف ات اومد
ته : هلپ ؟؟؟ ..... ای وایییی
راه افتادم تو ماشین نشستم تند میروندم نزدیک بود تصادفت کنم رسیدم از ماشین پیاده شدم سمت خونه ات رفتم در قفل بود درو محکم هل دادم که باز شد سوجون داشت به زور ات رو میبو......سید
ته : سوجونننننن تمومش کن
@ عاح مزاحم داشتم کارمو میکردم
ات : هققق تهیونگگ ( گریه )
ته : خوبی ات
@ عام ات تو که منو دوست داری چرا ازم میترسی ها
ات : چرا به حرف سولی گوش نکردم اون میگفت تو خیلی عوضی ایییی
@ اوههه من عوضیم ؟؟ چه جالب
ته : سوجون تموم کن بسه گمشو بیرون
@ میرم و به زودی بر میگردم
ات : ( گریه )
ات ویو :
سوجون رفت سمت سرویس حرکت کردم کل دهنمو با صابون شستم جوری که لبم دورش قرمز شده بود اشکام همه ی صورتمو خیس کرده بود
ته : ات دارری چیکار میکنی
ات : اه حالم بهم خورد
سولی : ات ات خوبی ؟؟؟
ات: تو این چیکار میکنی
سولی : تهیونگ گفت بیام هوف با دهنت چیکار کردی دختر
ات : بدم میاد ازین کار
ته : بدت میاد ؟؟؟
سولی : ازین کارا متنفره
ته : واو
ات ویو:
تو حال خودم بودم که به گوشیم پیام اومد ...........
سولی ویو :
داشتم با بقیه حرف میزدم که یه شماره ناشناس بهم پیام داد ...
تهیونگ ویو :
به ات نگا میکردم که یه پیام اومد نگامو ازش دزدیدم دادم سمت گوشی
این دیگه کیه ؟؟؟
شرط : ۲۰ ❤
۲۰.۰k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.