NEW) Part 26)
سیلاممم سیلامممممم
بلاخره فیک رو ادامه میدم🥺🥺
مرسی ازتون توت فرنگیام که تو این مدت منتظر پارتای جدید بودین و حمایتتونو ادامه دادین🥹🤍
دو پارت آپ شد امیدوارم خوشتون بیاد
بوص بتون و اگه خواستین نظرتتونو بگین🐣
+ *داشتم میرفتم سوجینو بچلونم که پام گیر کرد به کیف زیر پام و تعادلمو از دست دادم و با صورت رفتم زمین
هیچ فرقی با آدامس چسبیده به کف اتوبوس نداشتم
منطقیه امسال انقد تو موقعیت های خجالت آوری باشم؟ لیا زود اومد سمتم و کمک کرد بلند شم سوجین هم میخواست بیاد که افتادم دنبالش
+ ببین ینی دلم میخواد خفه ات کنم
× یاااا ا/ت چرااا آخه انقد عصبی میشی خو مگه چیکار کردم جونگکوک رو نزدیکت کردم
+ باباااااااااا
× هااااااااا
+ یاااااااا
× وووههه
+ زهرمارمولک بابا مگه من خواستم نزدیکش بشممم یااا من به سختی پیشش حرف میزمم وانمود میکنم بعد تو سخت تر میکنی برام
× یا.... من نمیدونستم... منن متاسفم ا/ت(ناراحت)
+ میشه ادامه ندی؟
× آره واقعا معذرت میخوام
+ اوکیه
س.ن: همگی رفتین اتاقاتونو پیدا کردین و برنامه ریختین که اول برین وسایلاتونو اوکی کنین تو اتاق بعد بیاین طبقه پایین که رستورانه غذا بخورین و بعد چن ساعت استراحت با هم بریم بگردین
_سر میز غذا `2:20_
شوگا: غداهای بوسان واقعا خوشمزن
ا/ت: موافقم
شوگا: راستی ا/ت یادم رفت بپرسم تو خوبی تو اوتوبوس دیدم افتادی زمین
ا/ت:🤦♀️، چنگال و قاشقتو گذاشتی رو بشقاب و یکم اخم کردی و سوجینو نگا کردی،ولی اصلا نگات نمیکرد و به پایین زل زده بود، به ریکت سوجین لبخند کمرنگی زده و بعد رو به شوگا گفتی
+آره حالم خوبه فقد یه اتفاق کوچیک بود
شوگا: خوبه
لیا: من تا حالا اینجا نیومدم ولی شنیدم ساحلش خیلیی قشنگه ما قراره کجا ها رو بگردیم؟
کوک: آره ساحل قشنگی داره اول اونجا میریم نزدیکه بعدم کلی جای دیگه هست
لیا: وای من از ساحل و اینا خیلی خوشم میاد تو چطور ا/ت؟
*کوک چرخید رو به تو و باز دستوپاتو گم کردی*
ا/ت: نه.. چیز... آره آره... قشنگن
جیمین: خبب وقت استراحته دو ساعت بعد همگی پایین باشینااا
شوگا: ینی میگی دو ساعت وقت دارم با تختم قرار بزارم؟
جیمین: *خنده* آره هیونگ
لیا: اوکی پس ما هم رفتیم بیا سوجین
کوک: هیونگگ خواب نمونیااا
شوگا: *لبخند*نه نمیمونم
لایک؟😕🐾
#فیک_کوک
بلاخره فیک رو ادامه میدم🥺🥺
مرسی ازتون توت فرنگیام که تو این مدت منتظر پارتای جدید بودین و حمایتتونو ادامه دادین🥹🤍
دو پارت آپ شد امیدوارم خوشتون بیاد
بوص بتون و اگه خواستین نظرتتونو بگین🐣
+ *داشتم میرفتم سوجینو بچلونم که پام گیر کرد به کیف زیر پام و تعادلمو از دست دادم و با صورت رفتم زمین
هیچ فرقی با آدامس چسبیده به کف اتوبوس نداشتم
منطقیه امسال انقد تو موقعیت های خجالت آوری باشم؟ لیا زود اومد سمتم و کمک کرد بلند شم سوجین هم میخواست بیاد که افتادم دنبالش
+ ببین ینی دلم میخواد خفه ات کنم
× یاااا ا/ت چرااا آخه انقد عصبی میشی خو مگه چیکار کردم جونگکوک رو نزدیکت کردم
+ باباااااااااا
× هااااااااا
+ یاااااااا
× وووههه
+ زهرمارمولک بابا مگه من خواستم نزدیکش بشممم یااا من به سختی پیشش حرف میزمم وانمود میکنم بعد تو سخت تر میکنی برام
× یا.... من نمیدونستم... منن متاسفم ا/ت(ناراحت)
+ میشه ادامه ندی؟
× آره واقعا معذرت میخوام
+ اوکیه
س.ن: همگی رفتین اتاقاتونو پیدا کردین و برنامه ریختین که اول برین وسایلاتونو اوکی کنین تو اتاق بعد بیاین طبقه پایین که رستورانه غذا بخورین و بعد چن ساعت استراحت با هم بریم بگردین
_سر میز غذا `2:20_
شوگا: غداهای بوسان واقعا خوشمزن
ا/ت: موافقم
شوگا: راستی ا/ت یادم رفت بپرسم تو خوبی تو اوتوبوس دیدم افتادی زمین
ا/ت:🤦♀️، چنگال و قاشقتو گذاشتی رو بشقاب و یکم اخم کردی و سوجینو نگا کردی،ولی اصلا نگات نمیکرد و به پایین زل زده بود، به ریکت سوجین لبخند کمرنگی زده و بعد رو به شوگا گفتی
+آره حالم خوبه فقد یه اتفاق کوچیک بود
شوگا: خوبه
لیا: من تا حالا اینجا نیومدم ولی شنیدم ساحلش خیلیی قشنگه ما قراره کجا ها رو بگردیم؟
کوک: آره ساحل قشنگی داره اول اونجا میریم نزدیکه بعدم کلی جای دیگه هست
لیا: وای من از ساحل و اینا خیلی خوشم میاد تو چطور ا/ت؟
*کوک چرخید رو به تو و باز دستوپاتو گم کردی*
ا/ت: نه.. چیز... آره آره... قشنگن
جیمین: خبب وقت استراحته دو ساعت بعد همگی پایین باشینااا
شوگا: ینی میگی دو ساعت وقت دارم با تختم قرار بزارم؟
جیمین: *خنده* آره هیونگ
لیا: اوکی پس ما هم رفتیم بیا سوجین
کوک: هیونگگ خواب نمونیااا
شوگا: *لبخند*نه نمیمونم
لایک؟😕🐾
#فیک_کوک
۳.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.