(Part 27 (NEW
_ا/ت ویو_
خب الان چیکار کنم؟
نه چیکار کنم؟ بگم کوک بیا بریم؟ نه اسکلیه، خودم پاشم بدون نگا کردنش برم؟ نه زشته، آخه گناه من چیه
+ الان چیکار کنم خب؟ (آروم)
- چیو چیکار کنی ا/ت؟
+ چیز... باز بلند فکر کردم؟
- *خنده کوتاه* انگاری آره
+ *لبخند فیک و ضایع. خاک تو سرم* عامم خب چقدرشو بلند فکر کردم؟؟؟
- همون جمله آخرو
+ خداوشکر
- *لبخند* چته امروز؟
+ چی چمه؟
- از صب یجوری
+ چیزیم نیست جونگکوک نه ینی کوک
- خب پس پاشو بریم ما هم
+ او..کی
س.ن: پاشدی با کوک رفتی انقد خسته بودی که دلت میخواست فقد بگیری بخوابی ولی یجورایی اضطراب داشتی که دستو پاتو گم میکنی و همه چیو خراب میکنی و یکمم نگران بودی چون با کوک یه جا بودین ولی برعکس تصوراتت کوک همین که رف یکی از بالشتای رو تختو برداشت و رفت رو مبل دراز کشید
+ کوک لطفا تو بیا اینجا من رو مبل میخوابم
- دیوونه ای؟ نه نمیشه
+ ولی..
- ا/ت اعتراض نمیخوام بگیر بخواب
+ باوشه
س.ن: گرفتی خوابیدی انقد خسته بودی که دراز کشیدنت و خوابیدنت همزمان شد
_4:10`_
از خواب بیدار شدی هنوز نزدیک یه ساعت وقت داشتین تا برین بیرون
پس بلند شدی و رفتی تا یه لباس انتخاب کردی و موهاتو شونه زدی و باز گذاشتی بعد شروع کردی به میکاپ کردن
تقریبا آخراش بود ولی براق کننده لب ات رو پیدا نکردی داشتی دنبالش میگشتی زیر میزو نگا کردی که با صدایی سرتو بالا آوردی، اول به میز کوبیدی بعد آخ کوچیکی گفتن نگا کردی
- دنبال این میگردی؟
+ آره ولی تو چطوری..
- روی میز بود بگیر
+ مرسی کوکی
- کوکیی * یه کوچولو ذوق*
+ *خنده کوتاه* چیه خب
- تو خیلی کیوتی، ولی داری به منم سرایتش میدی ابهت منم زیر سوال نبر دختر
+ *خنده*
- منم میرم آماده شم
+ اوکی
رفتی گوشیتو برداشتی و مشغل گشتن تو گوشیت شدی که دوباره همون صدای قشنگ ولی آرومو شنیدی و نگاه کردنت و قطع شدن نفس کشیدنت یکی شد......
- ....
#فیک_کوک
خب الان چیکار کنم؟
نه چیکار کنم؟ بگم کوک بیا بریم؟ نه اسکلیه، خودم پاشم بدون نگا کردنش برم؟ نه زشته، آخه گناه من چیه
+ الان چیکار کنم خب؟ (آروم)
- چیو چیکار کنی ا/ت؟
+ چیز... باز بلند فکر کردم؟
- *خنده کوتاه* انگاری آره
+ *لبخند فیک و ضایع. خاک تو سرم* عامم خب چقدرشو بلند فکر کردم؟؟؟
- همون جمله آخرو
+ خداوشکر
- *لبخند* چته امروز؟
+ چی چمه؟
- از صب یجوری
+ چیزیم نیست جونگکوک نه ینی کوک
- خب پس پاشو بریم ما هم
+ او..کی
س.ن: پاشدی با کوک رفتی انقد خسته بودی که دلت میخواست فقد بگیری بخوابی ولی یجورایی اضطراب داشتی که دستو پاتو گم میکنی و همه چیو خراب میکنی و یکمم نگران بودی چون با کوک یه جا بودین ولی برعکس تصوراتت کوک همین که رف یکی از بالشتای رو تختو برداشت و رفت رو مبل دراز کشید
+ کوک لطفا تو بیا اینجا من رو مبل میخوابم
- دیوونه ای؟ نه نمیشه
+ ولی..
- ا/ت اعتراض نمیخوام بگیر بخواب
+ باوشه
س.ن: گرفتی خوابیدی انقد خسته بودی که دراز کشیدنت و خوابیدنت همزمان شد
_4:10`_
از خواب بیدار شدی هنوز نزدیک یه ساعت وقت داشتین تا برین بیرون
پس بلند شدی و رفتی تا یه لباس انتخاب کردی و موهاتو شونه زدی و باز گذاشتی بعد شروع کردی به میکاپ کردن
تقریبا آخراش بود ولی براق کننده لب ات رو پیدا نکردی داشتی دنبالش میگشتی زیر میزو نگا کردی که با صدایی سرتو بالا آوردی، اول به میز کوبیدی بعد آخ کوچیکی گفتن نگا کردی
- دنبال این میگردی؟
+ آره ولی تو چطوری..
- روی میز بود بگیر
+ مرسی کوکی
- کوکیی * یه کوچولو ذوق*
+ *خنده کوتاه* چیه خب
- تو خیلی کیوتی، ولی داری به منم سرایتش میدی ابهت منم زیر سوال نبر دختر
+ *خنده*
- منم میرم آماده شم
+ اوکی
رفتی گوشیتو برداشتی و مشغل گشتن تو گوشیت شدی که دوباره همون صدای قشنگ ولی آرومو شنیدی و نگاه کردنت و قطع شدن نفس کشیدنت یکی شد......
- ....
#فیک_کوک
۳.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.