تیزر فیک جیمین .........
ماگ م رو برداشتم و یه قلوپ از قهوه سرد شدم خوردم گردنم بخاطر اینکه دیشب روی میز طراحیم خوابیده بودم درد میکرد یکمی مالشش دادم که در دفترم باز شد جیمین بود
لبخندی زیر ماسک سیاه رنگم زدم و گفتم خوش اومدی جیمین ممنون ا.ت حالت خوبه
ا.ت ممنون خوبم فقط یکمی خستم تو چی
جیمین منم همینطور دو روز همش سر یه رقصی کار میکنم ولی هنوز نتونستم درست انجامش بدم
ا.ت مطمئنم تو میتونی یکمی استراحت کن تا انرژی داشته باشی
جیمین آره درسته میگم میشه امشب بیام خونه شما خیلی خستم برام چیز خوشمزه ای درست میکنی همون غذاهای ایرانی که قبلا یه بار درست کردی
ا. ت حتما میتونی بیای بقیه رو هم بیار تا با هم شام بخوریم مطمئنم همتون حسابی خسته اید 🙂🙂🙂🙂🙂
جیمین آها باشه (لبخند ساختگی)🙃🙃🙃🙃🙃
جیمین تو دلش *دلم میخواست تنها باشیم تا بهت اعتراف کنم ا.ت ولی انگار نمیتونم*
خوب داستان چیه بزارید از همون اول روزی که ا.ت اومد پیش اعضا براتون تعریف کنم سال 2013 اولای دیبو پسرا
ا.ت دختری 16 ساله ای، که اهل ایران بود مامان و بابای ا.ت فقیر بودن و پدرش کارمند اونا درآمد چندانی نداشتن ا.ت صاحب یه برادر کوچولو شده بود مادر و پدرش همش کار میکردن تا پول غذا و کرایه خونه و پوشاک بچه هاشون رو بدن
ولی بازم نمیتونستن و توانشون کم بود یه روز ا.ت میخواست بره پیش مامان و باباش تا باهاشون حرف بزنه ولی اون چیزایی رو شنید که قلبش رو تکه تکه کرد اونا بهش گفتن ا.ت فقط یه اضافه هست و باعث خرجشون میشه
ا.ت بعد از شنیدن این حرفا خیلی ناراحت شد احساس میکرد فقط یه اضافه هست توی این خونه پس تصمیم گرفت از اونجا بره ولی باید کجا میرفت ا.ت انگلیسی اش خوب بود و چون طرفدار گروه بی تی اس بود داشت کره ای هم یاد میگرفت تصمیم گرفت بره و کره کار کنه اون موقع دیگه مزاحم هیچ کس نمیشد
دو هفته گذشت
ا.ت یا نامه برای پدر و مادرش نوشت و اومد کره چند روز توی پارک ها میخوابید و توی چند تا شغل کار میکرد تا بتونه پول اجاره یه خونه رو بده
ا.ت ویو
کارم تموم شده بود از کافه اومدم بیرون تا یکم توی پارک هوا بخورم خیلی گرسنم بود پول هام رو برداشتم و دوتا نودل خریدم توی مایکرور فروشگاه گرمش کرده بودم روی یه صندلی پارک نشستم دو روز بود هیچی نخورده بودم خیلی گرسنم بود توی پارک هیچ کس نبود نودل ها رو گذاشتم روی صندلی و دهنش رو باز کردم ماسکم رو در آوردم و کلاه کپم رو بیشتر نزدیک صورتم بردم تا کسی منو نبینه از وقتی اومدم کره همیشه ماسک میزنم دلیلش هم قولی بود که به خودم دادم میخواستم تا وقتی که برگردم ایران این کلاه سرم باشه و هیچ کس صورتم رو نبینه چاپستیک ها رو برداشتم و کم کم از نودل خوردم واقعا گرسنم بود با اینکه کمه ولی بازم خدا رو شکر که گرسنه نموندم یکم به اطرافم نگاه کردم که یه پسری دیدم روی صندلی نشسته بود و هدفون گذاشته بود گوشش یه دفتر دستش بود و داشت چیزی مینوشت نمیدونم چرا اینهمه واسم آشنا به نظر میومد از جام بلند شدم و رفتم کنارش نشستم سرش رو بالا آورد و بهم نگاه کرد شوکه شدم اون اون
اون مین یونگی بود رپر گروه بی تی اس یکمی بهش خیره شدم که سرش رو چرخوند و با حالت سردی گفت چیه آدم ندیدی بی اختیار گفتم آدم دیدم ولی کسی که جلومه مین یونگی از بی تی اسه با تعجب سرش رو چرخوند و بهم نگاه کرد تو منو میشناسی
بازم بی اختیار لب باز کردم کدوم خری هست که تو رو نشناسه
دیدم داره میخنده وای خدا سوتی دادم از خجالت قرمز شدم خندش قطع شد و به طرف دیگه ای نگاه کرد حاله اشک رو توی چشماش میتونستم ببینم دلیلش رو هم میدونستم هیت درسته یه مشت مزخرفاتی که بقیه بهش گفتن مطمئن قلب اون و بقیه اعضا رو شکونده بود گفتم
میدونی من اهل ایرانم و از خونه خودمون فرار کردم دلیلش هم پول بود و حرف های خونوادم اونا بهم گفتن که من یه اضافم فقط یه اضافه و باعث خرج بیشتر شون شدم من خونوادم رو خیلی دوست داشتم کی دوستشون نداره اما اونا قلبم رو شکوندن من فقط وفقط چون اونا دوست داشتن دکتر بشم رشته ای رو برداشتم که دوستش ندارم فقط بخاطر اونا از چیزایی که دوست داشتم گذشتم میدونی من عاشق طراحی و میکاپ هستم دوست داشتم اون رشته رو بردارم ولی نشد اما حالا که توی سئولم دلم میخواد دنبال رویا هام برم و هیچ وقت ترکشون نکنم سخته خیلی سخت ولی غیر ممکن نیست تو هم خیلی قوی هستی میدونم میدونم که از پسش بر میای میدونم روز کاری میکنی که خونوادت، کشورت و حتی دنیا هم بهت افتخار میکنه فقط کافی قوی بمونی قوی بمون مین یونگی مطمئنم موفق میشی
از جام بلند شدم و یکی از نودل هایی که واسه خودم خریده بودمش گذاشتم رو میز تازه خریدم لب نزدم نوش جان 🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
لبخندی زیر ماسک سیاه رنگم زدم و گفتم خوش اومدی جیمین ممنون ا.ت حالت خوبه
ا.ت ممنون خوبم فقط یکمی خستم تو چی
جیمین منم همینطور دو روز همش سر یه رقصی کار میکنم ولی هنوز نتونستم درست انجامش بدم
ا.ت مطمئنم تو میتونی یکمی استراحت کن تا انرژی داشته باشی
جیمین آره درسته میگم میشه امشب بیام خونه شما خیلی خستم برام چیز خوشمزه ای درست میکنی همون غذاهای ایرانی که قبلا یه بار درست کردی
ا. ت حتما میتونی بیای بقیه رو هم بیار تا با هم شام بخوریم مطمئنم همتون حسابی خسته اید 🙂🙂🙂🙂🙂
جیمین آها باشه (لبخند ساختگی)🙃🙃🙃🙃🙃
جیمین تو دلش *دلم میخواست تنها باشیم تا بهت اعتراف کنم ا.ت ولی انگار نمیتونم*
خوب داستان چیه بزارید از همون اول روزی که ا.ت اومد پیش اعضا براتون تعریف کنم سال 2013 اولای دیبو پسرا
ا.ت دختری 16 ساله ای، که اهل ایران بود مامان و بابای ا.ت فقیر بودن و پدرش کارمند اونا درآمد چندانی نداشتن ا.ت صاحب یه برادر کوچولو شده بود مادر و پدرش همش کار میکردن تا پول غذا و کرایه خونه و پوشاک بچه هاشون رو بدن
ولی بازم نمیتونستن و توانشون کم بود یه روز ا.ت میخواست بره پیش مامان و باباش تا باهاشون حرف بزنه ولی اون چیزایی رو شنید که قلبش رو تکه تکه کرد اونا بهش گفتن ا.ت فقط یه اضافه هست و باعث خرجشون میشه
ا.ت بعد از شنیدن این حرفا خیلی ناراحت شد احساس میکرد فقط یه اضافه هست توی این خونه پس تصمیم گرفت از اونجا بره ولی باید کجا میرفت ا.ت انگلیسی اش خوب بود و چون طرفدار گروه بی تی اس بود داشت کره ای هم یاد میگرفت تصمیم گرفت بره و کره کار کنه اون موقع دیگه مزاحم هیچ کس نمیشد
دو هفته گذشت
ا.ت یا نامه برای پدر و مادرش نوشت و اومد کره چند روز توی پارک ها میخوابید و توی چند تا شغل کار میکرد تا بتونه پول اجاره یه خونه رو بده
ا.ت ویو
کارم تموم شده بود از کافه اومدم بیرون تا یکم توی پارک هوا بخورم خیلی گرسنم بود پول هام رو برداشتم و دوتا نودل خریدم توی مایکرور فروشگاه گرمش کرده بودم روی یه صندلی پارک نشستم دو روز بود هیچی نخورده بودم خیلی گرسنم بود توی پارک هیچ کس نبود نودل ها رو گذاشتم روی صندلی و دهنش رو باز کردم ماسکم رو در آوردم و کلاه کپم رو بیشتر نزدیک صورتم بردم تا کسی منو نبینه از وقتی اومدم کره همیشه ماسک میزنم دلیلش هم قولی بود که به خودم دادم میخواستم تا وقتی که برگردم ایران این کلاه سرم باشه و هیچ کس صورتم رو نبینه چاپستیک ها رو برداشتم و کم کم از نودل خوردم واقعا گرسنم بود با اینکه کمه ولی بازم خدا رو شکر که گرسنه نموندم یکم به اطرافم نگاه کردم که یه پسری دیدم روی صندلی نشسته بود و هدفون گذاشته بود گوشش یه دفتر دستش بود و داشت چیزی مینوشت نمیدونم چرا اینهمه واسم آشنا به نظر میومد از جام بلند شدم و رفتم کنارش نشستم سرش رو بالا آورد و بهم نگاه کرد شوکه شدم اون اون
اون مین یونگی بود رپر گروه بی تی اس یکمی بهش خیره شدم که سرش رو چرخوند و با حالت سردی گفت چیه آدم ندیدی بی اختیار گفتم آدم دیدم ولی کسی که جلومه مین یونگی از بی تی اسه با تعجب سرش رو چرخوند و بهم نگاه کرد تو منو میشناسی
بازم بی اختیار لب باز کردم کدوم خری هست که تو رو نشناسه
دیدم داره میخنده وای خدا سوتی دادم از خجالت قرمز شدم خندش قطع شد و به طرف دیگه ای نگاه کرد حاله اشک رو توی چشماش میتونستم ببینم دلیلش رو هم میدونستم هیت درسته یه مشت مزخرفاتی که بقیه بهش گفتن مطمئن قلب اون و بقیه اعضا رو شکونده بود گفتم
میدونی من اهل ایرانم و از خونه خودمون فرار کردم دلیلش هم پول بود و حرف های خونوادم اونا بهم گفتن که من یه اضافم فقط یه اضافه و باعث خرج بیشتر شون شدم من خونوادم رو خیلی دوست داشتم کی دوستشون نداره اما اونا قلبم رو شکوندن من فقط وفقط چون اونا دوست داشتن دکتر بشم رشته ای رو برداشتم که دوستش ندارم فقط بخاطر اونا از چیزایی که دوست داشتم گذشتم میدونی من عاشق طراحی و میکاپ هستم دوست داشتم اون رشته رو بردارم ولی نشد اما حالا که توی سئولم دلم میخواد دنبال رویا هام برم و هیچ وقت ترکشون نکنم سخته خیلی سخت ولی غیر ممکن نیست تو هم خیلی قوی هستی میدونم میدونم که از پسش بر میای میدونم روز کاری میکنی که خونوادت، کشورت و حتی دنیا هم بهت افتخار میکنه فقط کافی قوی بمونی قوی بمون مین یونگی مطمئنم موفق میشی
از جام بلند شدم و یکی از نودل هایی که واسه خودم خریده بودمش گذاشتم رو میز تازه خریدم لب نزدم نوش جان 🙂🙂🙂🙂🙂🙂🙂
۹۰.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.