و من حال با چمدانی ایستاده ام درست در وسط یک کوچه بارانی
و من حال با چمدانی ایستادهام درست در وسط یک کوچه بارانی شلاق بی امان باران تمام تنم را خیس میکند اما من فقط چشم انتظار یک کلمه هستم"نرو" اما.....لبخندت هنگام رفتنم را چه کنم مهم نیست من نیروم حتی میمیرم اما تو لبخندت را دریغ مکن
۴۲۶
۰۶ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.