***(((بسم رب الزهرا)))***
***(((بسم رب الزهرا)))***
قطره قطره خون از حاشیه ی چادر او میبارد...
گاهی بر می خیزد و خمیده خمیده کارهارا انجام میدهد...
حیدر تماشا میکند و باسوز دل میگوید:
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی،خوش سلیقه ام؟
نفس زنان نگاهی میکند و لبخندی میزند و مشغول کار میشود..
حسن گوشه ای زانوی غم بغل میگیرد و به یاد زمین افتادن مادر میگرید!!
تنها شاهد ماجراست، غیرت دارد اما قدش کوتاه بود.
مادر تاکه رو میگرداند سمت حسن،بغض هردو میترکد و طوفانی در دل حیدر به پا میشود..
مادر،روبه خزان است.......
لاحول ولا قوت الا بالله..
پ.ن:لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا
پ.ن:از خون پهلوی مادر نمیگذرم..
***(((میرزای بی تعلق)))***
قطره قطره خون از حاشیه ی چادر او میبارد...
گاهی بر می خیزد و خمیده خمیده کارهارا انجام میدهد...
حیدر تماشا میکند و باسوز دل میگوید:
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی،خوش سلیقه ام؟
نفس زنان نگاهی میکند و لبخندی میزند و مشغول کار میشود..
حسن گوشه ای زانوی غم بغل میگیرد و به یاد زمین افتادن مادر میگرید!!
تنها شاهد ماجراست، غیرت دارد اما قدش کوتاه بود.
مادر تاکه رو میگرداند سمت حسن،بغض هردو میترکد و طوفانی در دل حیدر به پا میشود..
مادر،روبه خزان است.......
لاحول ولا قوت الا بالله..
پ.ن:لعن الله قاتلی فاطمه الزهرا
پ.ن:از خون پهلوی مادر نمیگذرم..
***(((میرزای بی تعلق)))***
۲.۱k
۰۲ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.