قسمت چهارم مسابقه رمان از دیار حبیب

همچنان نجوا و زمزمه و گاهی شعار و فریاد، در تایید و تسریع دعوت از امام، ادامه می‌یابد. سلیمان بر میخیزد براي خواندن نامه و تا سـکوت بر همه جاي خانه حاکم نمیشود، شـروع نمیکنـد.حرف را همه باید تمام و کمال بشـنوند تا بتوانند زیر آن را امضا کننـد: بسـم‌الله‌الرحمن‌الرحیم به:حسـین‌بن‌علی(علیه السـلام) از: سـلیمان‌بن‌صـرد، مسـیب بن‌نجبه، رفاعـۀ بن‌شـداد، حـبیب‌بن‌مظاهر، وجمعی از #شـیعیان ساکن #کوفه. سـلام بر شـما! خداي لاشـریک را به خاطر وجود نعمت بی بدیل شـما شکر میکنیم. و اما
بعد: حمد و سـپاس مخصوص خدایی است که دشـمن خونخوار و کینه‌توز شما، معاویه را به هلاکت رساند. معاویه‌اي که به ناحق بر این امت حکم میرانـد.خوبان را میکشت و تبهکاران و جنایت پیشه‌گان را باقی میگذاشت و بیت‌المال را میان گمراهان و آلودگان تقسـیم میکرد. لعنت خدا بر او بسان لعنت قوم ثمود. به ماخبر رسـیده که معاویه ملعون، یزید بی‌لیاقت را بی هیچ قاعده و قانونی جانشـین خود قرار داده است. اما ما را هرگز امامی جز شـما نبوده است. پس بیاییـد اي امام و ولی و مرشـد و امیر ما، تا خدا این امت متفرق را به حضور شـما وحدت ببخشد و دلهایمان به حقیقت حضور شما روشنی گیرد. درکوفه، نعمان‌بن‌بشیر حکومت میکنـد. او در قصـر حکومتی هم تنهاست. هیچ کس در نماز جمعه و جماعت و عید او حاضـر نمیشود. اگر دعوت ما را اجابت کنید و راهی کوفه شوید، ما او را اخراج و روانه شام میکنیم. بپذیرید دعوت و بیعت ما را.
سلام و رحمت و برکت خداوند بر شما اي فرزنـد رسول‌الله!
خوانـدن نامه که به اتمام میرسـد، فریاد و غوغاي تاییـد و تحسـین، در گوشِ خانه می‌پیچـد و ذهنِ خانه را آشـفته میکنـد. سـلیمان در میان جمعیت راه می‌افتـد و تا از تک‌تک‌ افراد تاییـد نمیگیرد، نامشان را ثبت نمیکند. نامه را چه کسـی به امام میرسانـد؟ چنـد نفري داوطلب میشونـد و از میان آنها عبدالله همدانی و یک نفر دیگر به تایید همگان میرسـند.
نامه را برمیدارند، اسب را زین میکنند و همان‌دم راهی مکه میشوند.
دیدگاه ها (۱۱)

قسمت پنجم رمان از دیار حبیب

قسمت ششم رمان از دیار حبیب

قسمت سوم مسابقه رمان از دیار حبیب

قسمت دوم مسابقه رمان از دیار حبیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط