پارت Blood moon

پارت ۱۲۶ Blood moon




من و سوجین جلو میرفتیم و اونام پشت سرمون


از بیمارستان که اومدیم بیرون ماشین و خیلی دور پارک کرده بودن


تمام بدنم درد میکرد به نفس نفس افتاده بودم



دسته سوجین و گرفتم


ا/ت:خسته شدم


کمکم کرد رو جدول بشینم




جیمین و جونگکوک روبه روم واستادن



سوجین:خوبی؟


سرمو تکون دادم


جیمین:جونگکوک برو از بوفه یه چیزی بگیر





سوجین و جیمین اروم باهم پچ پچ میکردن



بعد چند دقیقه جونگکوک با یه رانی برگشت



سرشو باز ک گرفت طرفم


توجهی نکردم که سوجسن ازش گرفت و داد دستم



اولین قلوپی که ازش خوردم بالا اوردم




سوجین نشست کنارم و کمرم و مالش داد



سوجین:دختر تو داری من و با این کارات از حاملگی میترسونی عمرا اگه حامله بشم



جیمین:مگه دست خودته من بچه میخوام اونم یه عالمه

سوجین:-نه بابا


جیمین:به جون تو



به کل کل اون دوتا یه لبخند بی جونی زدم و


سعی کردم بلند شم



که نوشین سریع کمکم کرد


کوک:جیمین تو سریعتر برو ماشین و بیار مام اروم میایم



جیمینباشه ای گفت و سریع رفت تا ماشین و بیاره



من و سوجین جلو میرفتیم جونگکوک پشت سرمون میومد



جیمین با ماشین اومد جلومون


جونگکوک در عقب و باز کرد اول من نشستم وبعد نوشین


درو بست و رفت جلو نشست


جیمی:خیلی خسته ای مثل اینکه

کوک:دارم میمیرم از بی خوابی



جونگکوک دستشو گذاشت رو چشاشو سرش و تکیه داد به پشتی صندلی


لباساش همونایی بود که اونروز تنش بود


پیرهن مردونه سورمه ای با کروات نازک نقره ای ب شلوار مردونه سورمه ای



سریع نگامو ازش گرفتم و به بیرون خیره شدم


به مردمی ک در حال رفت و امد بودن

مردمی که داشتن میخندیدن

.................................................................
دیدگاه ها (۲۲)

سناریو🐈‍⬛🖤__________________________________________________...

پارت ۱۲۷ Blood moonلباساش همونایی بود که اونروز تنش کرده بود...

😃💔

رگ دستای کوکی🗿💔

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط