او زیبا ترین گل در میان گلخانه من بود... به قلم: آدلی

یک گل کاکتوس قشنگ توی خونه ام داشتم، اوایل بهش میرسیدم قشنگ بود و جون دار، کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره خیلی قوی بود، صبور بود، اگر چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود بخاطر اینکه خیلی قویه و چیزش نميشه
هر گلی که خراب ميشد، میگفتم کاکتوس چقدر خوبه هیچیش نميشه و باز هم بهش رسیدگی نمی کردم.تا اینکه یه روز رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده، ریشه اش از بین رفته و فقط ساقه هاش ظاهرشونو حفظ کردن
قشنگ ترین گلمو از دست دادم چون فکر میکردم خیلی قویه و اگه بهش نرسم هیچیش نمیشه. همه اینارو گفتم که بهتون بگم آدما شاید با بی توجهی کنار بیان و هیچیو به روتون نیارن، ولی یروزم از همون کنارا میرن و این شمایید که دیر میفهمید...

_آدلی
.
.
برای خوندن متن های مشابه پیج زیر برید
@band_angoshti
دیدگاه ها (۱)

پس قول ماندنت دیگر چه بود؟!

بگو آمین:)

#رمان_بند_انگشتی_من#پارت_38یک دستش گوشی بود و دست دیگش پشت ک...

#رمان_بند_انگشتی_من#پارت_37چشماش رنگ خنده گرفت و دستاشو گرفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط