p
p.1
دوباره صدای عربده..داد..گریه و...
بازم دعوا....
خیلی دعوا میکردن...اما انگار این آخرین دعوا بود...
دختر با بغض گفت:
ا.ت:فک میکردم عاشقمی...
کوک:اشتباه فکر کردی
ا.ت:اخه خودت گفتی
کوک:برعکس گفتم...ازت بدم میاد...
ا.ت:پس چرا منو عاشق خودت کردی؟
کوک:امم...گفتم که ازت بدم میاد...خواستم بازیت بدم...
ا.ت:میخوای برم..؟؟
کوک:خوشحالم میکنی...
ا.ت:میرم..دیگه ولی برنمیگردم...
کوک:به تخ٫مم
ا.ت:.....
دختر چیزی نگفت و برگشت و به سمت در قدم برداشت...
کوک:وسایلت؟؟
ا.ت:نیازم نمیشه..
و رفت....
نزدیکترین پل رو پیدا کرد...پل هوایی که از زیرش ماشین رد میشد...نه گریه میکرد..نه داد میزد...فقط لبخند...نگاهی به پایین کرد.... ارتفاع زیادی داشت...و این از نظرش خوب بود.....
ادامه دارد......
دوباره صدای عربده..داد..گریه و...
بازم دعوا....
خیلی دعوا میکردن...اما انگار این آخرین دعوا بود...
دختر با بغض گفت:
ا.ت:فک میکردم عاشقمی...
کوک:اشتباه فکر کردی
ا.ت:اخه خودت گفتی
کوک:برعکس گفتم...ازت بدم میاد...
ا.ت:پس چرا منو عاشق خودت کردی؟
کوک:امم...گفتم که ازت بدم میاد...خواستم بازیت بدم...
ا.ت:میخوای برم..؟؟
کوک:خوشحالم میکنی...
ا.ت:میرم..دیگه ولی برنمیگردم...
کوک:به تخ٫مم
ا.ت:.....
دختر چیزی نگفت و برگشت و به سمت در قدم برداشت...
کوک:وسایلت؟؟
ا.ت:نیازم نمیشه..
و رفت....
نزدیکترین پل رو پیدا کرد...پل هوایی که از زیرش ماشین رد میشد...نه گریه میکرد..نه داد میزد...فقط لبخند...نگاهی به پایین کرد.... ارتفاع زیادی داشت...و این از نظرش خوب بود.....
ادامه دارد......
- ۳.۶k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط