فیک خوناشام من
فیک خوناشام من
ژانر/مدرسه ای/ماورایی/هیجانی/درام
.
.
.
خوناشام من /پارت اول
(ا.ت)
تقریبا یه هفته میشه که بخاطر مادر بزرگم مجبور شدم برم به یکی از روستاهای آمریکا اخه نميدونم چه مشکلی داشت که توی سئول بمونم حداقل اونجا میتونستم دوستامو ببینم اینجا حتی یدونه دوست هم نداشتم تنها خوبی هايی که داشت این بود که انتن وجود داشت و از فردا مدرسه باز میشد و اينطوري شاید چندتا دوست پیدا کنم و اگه شانس بیارم و درس بخونم بتونم برم دانشگاه و از این روستای مسخره برم
(روز بعد)
صبح مامان بزرگم داشت سرم داد میکشید که بلند شم: ا.ت ا.ت بیدار شو باید بری مدرسه ا.تتتتتت
من: هلمونیی لطفا بذار 5 دیقه دیگه بخوابم فقط5 دیقه
مادرجون: باشه فقط 5 دیقه!
تعجب کردم اخه مادرجون هيچوقت کوتاه نمیومد ولی باز گرفتم خوابیدم همین که چشمام دوباره داشت گرم میشد یه نفر روم اب یخ ریخت مث برق گرفته ها سیخ واستادم تو شوک بودم و صدای خنده مادرجون منو به خودم آورد با اعتراض گفتم: هلمونییییییی
مادرجون: بجای این غرغر کردنا زود برو آماده شو
من: اما من که لباس فرم ندارم
مادرجون: روی میز کامپیوترت گذاشتمش من رفتم بیرون فکر خواب روهم از سرت بنداز بیرون
حتی نذاشت جوابشو بدم و سریع رفت بیرون از روی تخت پایین اومدم لباسامو در آوردم و خودمو خشک کردم یه نگاه به فرم مدرسه انداختم کت صورتی پیراهن سفید و دامن کوتاه سرمه ای خوب بود.
بعد از فر کردن موهای صورتیم و پوشیدن فرم مدرسه رفتم پایین مادرجون اومد جلوم يه لقمه و سویچ جنسیس خوشگلمو داد دستم و بعد از حرفای همیشگیش درباره اینکه مواظب باشم گذاشت برم
وقتی رفتم توی مدرسه همه یه جور عجیبی بهم نگاه میکردن یه دختر کیوت اومد نزدیکم و گفت: سلام تو نوه خانم کیم هستی؟
من: بله خودمن
دختره: اها خب اسم من آليسِ امیدوارم دوستای خوبی باشیم
من: اسم منم ا.ت هست خوشحال شدم از دیدنت
آلیس: خب بیا بریم توی کلاس
دستمو کشید و رفتیم توی کلاس به همه سلام کردم و گفتم: سلام من ا.ت کیم هستم از دیدنتون خوشحالم امیدوارم بتونیم باهم دوست باشیم
بقیه بچه ها هم ابراز خوشحالی کردن آلیس منو برد ردیف اخر میز دوم و گفت اینجا جای ماست
من: میگم نمیشه ردیف آخر بشينيم
الیس: نه نميشه
من: چرا نميشه اونجا که خالیه
الیس: اونجا جای اکیپ پسرای بد مدرسست اگه باهاشون لج بیفتی یعنی باید قید درس خوندن تو مدرسه رو بزنی...ببینشون اومدن
به طرفی که آلیس اشاره کرد نگاه کردم هفتا پسر جذاب و هات اومدن تو...
.
.
لطفا به سوالای زیر جواب بدید👇
1_بنظرتون فیک درباره کدوم یکی از اعضاست؟
2_خوناشاما رو دوست دارید؟
3_فیک دختر پسری بیشتر دوست دارید یا فیک کاپلی
لایک فراموش نشه بوس رو کله هاتون
ژانر/مدرسه ای/ماورایی/هیجانی/درام
.
.
.
خوناشام من /پارت اول
(ا.ت)
تقریبا یه هفته میشه که بخاطر مادر بزرگم مجبور شدم برم به یکی از روستاهای آمریکا اخه نميدونم چه مشکلی داشت که توی سئول بمونم حداقل اونجا میتونستم دوستامو ببینم اینجا حتی یدونه دوست هم نداشتم تنها خوبی هايی که داشت این بود که انتن وجود داشت و از فردا مدرسه باز میشد و اينطوري شاید چندتا دوست پیدا کنم و اگه شانس بیارم و درس بخونم بتونم برم دانشگاه و از این روستای مسخره برم
(روز بعد)
صبح مامان بزرگم داشت سرم داد میکشید که بلند شم: ا.ت ا.ت بیدار شو باید بری مدرسه ا.تتتتتت
من: هلمونیی لطفا بذار 5 دیقه دیگه بخوابم فقط5 دیقه
مادرجون: باشه فقط 5 دیقه!
تعجب کردم اخه مادرجون هيچوقت کوتاه نمیومد ولی باز گرفتم خوابیدم همین که چشمام دوباره داشت گرم میشد یه نفر روم اب یخ ریخت مث برق گرفته ها سیخ واستادم تو شوک بودم و صدای خنده مادرجون منو به خودم آورد با اعتراض گفتم: هلمونییییییی
مادرجون: بجای این غرغر کردنا زود برو آماده شو
من: اما من که لباس فرم ندارم
مادرجون: روی میز کامپیوترت گذاشتمش من رفتم بیرون فکر خواب روهم از سرت بنداز بیرون
حتی نذاشت جوابشو بدم و سریع رفت بیرون از روی تخت پایین اومدم لباسامو در آوردم و خودمو خشک کردم یه نگاه به فرم مدرسه انداختم کت صورتی پیراهن سفید و دامن کوتاه سرمه ای خوب بود.
بعد از فر کردن موهای صورتیم و پوشیدن فرم مدرسه رفتم پایین مادرجون اومد جلوم يه لقمه و سویچ جنسیس خوشگلمو داد دستم و بعد از حرفای همیشگیش درباره اینکه مواظب باشم گذاشت برم
وقتی رفتم توی مدرسه همه یه جور عجیبی بهم نگاه میکردن یه دختر کیوت اومد نزدیکم و گفت: سلام تو نوه خانم کیم هستی؟
من: بله خودمن
دختره: اها خب اسم من آليسِ امیدوارم دوستای خوبی باشیم
من: اسم منم ا.ت هست خوشحال شدم از دیدنت
آلیس: خب بیا بریم توی کلاس
دستمو کشید و رفتیم توی کلاس به همه سلام کردم و گفتم: سلام من ا.ت کیم هستم از دیدنتون خوشحالم امیدوارم بتونیم باهم دوست باشیم
بقیه بچه ها هم ابراز خوشحالی کردن آلیس منو برد ردیف اخر میز دوم و گفت اینجا جای ماست
من: میگم نمیشه ردیف آخر بشينيم
الیس: نه نميشه
من: چرا نميشه اونجا که خالیه
الیس: اونجا جای اکیپ پسرای بد مدرسست اگه باهاشون لج بیفتی یعنی باید قید درس خوندن تو مدرسه رو بزنی...ببینشون اومدن
به طرفی که آلیس اشاره کرد نگاه کردم هفتا پسر جذاب و هات اومدن تو...
.
.
لطفا به سوالای زیر جواب بدید👇
1_بنظرتون فیک درباره کدوم یکی از اعضاست؟
2_خوناشاما رو دوست دارید؟
3_فیک دختر پسری بیشتر دوست دارید یا فیک کاپلی
لایک فراموش نشه بوس رو کله هاتون
۳۷.۷k
۰۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.