وقتی شب مست بودنو و ا ت حامله ست و اونا تا حد مرگ ...
وقتی شب مست بودنو و ا. ت حامله ست و اونا تا حد مرگ اونو زدن و وقتی صبح بیدار میشن میبینن ا.ت افتاده و غرق درخونه (آخرین فرصتش برای بچه دار شدن بود
نامجون:(اینقدر بغض کرده که نمیتونه چیزی بگه)
جین: نه!ا.ت چرا پر خونی پاشو( باداد و کمی بغض)
یونگی: (یادش اومد چیکار کرده) (باگریه): نه من اونموقع مست بودم منو ببخش ا.ت بخاطر بچت پاشو ا.ت
جیهوپ: نه! امکان نداره! من اینکارو با سانشاینم نکردم!(باگریه)
جیمین:( فقط گریه زیاد میکنه و زنگ میزنه آمبولانس)
تهیونگ : (زود با بغض میاد بغلت میکنه و میبرتت تو ماشین و میبرتت بیمارستان)
جونگکوک: نه! ا.ت! تو که نمیخوای ... هق .... هق هق منو تنها بزاری؟.... هق هق
نامجون:(اینقدر بغض کرده که نمیتونه چیزی بگه)
جین: نه!ا.ت چرا پر خونی پاشو( باداد و کمی بغض)
یونگی: (یادش اومد چیکار کرده) (باگریه): نه من اونموقع مست بودم منو ببخش ا.ت بخاطر بچت پاشو ا.ت
جیهوپ: نه! امکان نداره! من اینکارو با سانشاینم نکردم!(باگریه)
جیمین:( فقط گریه زیاد میکنه و زنگ میزنه آمبولانس)
تهیونگ : (زود با بغض میاد بغلت میکنه و میبرتت تو ماشین و میبرتت بیمارستان)
جونگکوک: نه! ا.ت! تو که نمیخوای ... هق .... هق هق منو تنها بزاری؟.... هق هق
- ۵۳
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط