محمدمختاری درسال ۱۳۲۲ خورشیدی در تهران زاده شد
وی در سال ۱۳۴۶ به نیروی دریایی ارتشرفته۲ سال دوره غواصی با ژرفای زیاد را در بندرانزلی به خوبی پشت سر گذاشت. با پدید آمدن رستهٔ تکاوران نیروی دریایی ٬محمد که بسیار تنومند و قدی بلند داشت به همراه علیمحمد طلوعیفرد٬ مصطفی ثمری٬ رحمانالفتی و اسماعیل بابایی در شمارنخستین گروهی بود که آموزش دورههای برتر کماندویی را مانند: «اس٬بی٬اس» ٬ «پی٬تی یا مربی ورزش »٬«پی تی ٬وان» و «پی٬تی٬استاپ یا دورهٔ عالی استادی» در آموزشگاه رویال مارین انگلستان با رتبهٔ یکم به پایان رساند.
مختاری در سال ۱۳۵۲ در جایگاه استاد و مربی آموزش دهنده تکاوران نیروی دریایی در پادگان منجیل برگزیده شد و تا سال ۱۳۵۹ همهی تکاوران مانند دریادار حبیب الله سیاری، فرمانده پیشین نیروی دریایی ارتش را آموزش داد.
با آغاز جنگ در ۳۱ شهریور۵۹ و یورش سربازان عراقی به خرمشهر.٬ محمد مختاری که خواهر وبعضی از بستگانش در آبادان و خرمشهر زندگی میکردند٬ با آن که در پادگان منجیل دارای مسئولیت بود و میتوانست به جبهه جنگ نیاید، اما به شوند (دلیل) دلبستگی به میهنش و چون به گفتهی خودش برای اینروزها آموزش دیده بود٬ به همراه دستهای که فرمانده آن داریوش ضرغامی بود داوطلبانه رهسپار خرمشهر گردید..شادروان علی سمیعیراد درباره شهامت ناوسروان مختاری در جنگ اینگونه میگوید: «پس از ناکامی های بسیاری که عراقی ها از تکاوران در خرمشهر دیده بودند، ۲۴ مهر ۵۹ یورش تازهای را از بامداد آغاز کرده، آتش توپخانهی سنگینی بر روی شهر میریختند، اوج درگیریها در خیابان چهل متری بود. محمد در جنگی تن به تن، با آن که دست راستش آسیب دیده بود، افسر عراقی را اسیر کرده٬ با دست چپ یقهی پیراهن او را گرفته بود.
توپخانه دشمن به یکباره پیرامون ما را گلوله باران کرد، همه دراز کشیدیم، افسر عراقی در همین حین فرار کرد، محمد به شتاب او را دنبال کرده و با حرکات کاراته نقش بر زمین ساخت، اما با اینحال دست چپش را زیر سر افسر عراقی گرفت تا به زمین برخورد نکند و با زبان انگلیسی از او دلجویی کرد.»
در روز سوم آبان، باختر «غرب» خرمشهر به دست عراقیها افتاده بود و توپخانهی آنان نیز پل این شهر را زیر آتشبار خود داشت. چند نفر از تکاوران به همراه هوشنگ صمدی فرماندهی آنان در خاور «شرق» خرمشهر در ساختمان فرمانداری گرفتار شده، آذوقه ومهمات آنها نیز پایان یافته بود.
محمد مختاری که در پیکارهای خیابانی تانکهای بیشمار عراقی را نابود کرده بود٬ برای کمک به سرهنگ صمدی و یارانش٬ داوطلبانه خودرویی را پر از مهمات کرده٬ با آنکه پل در تیررس عراقیها بود، با دلیری و به شتاب از روی آن گذر کرده، خودرو را جلوی فرمانداری میرساند، اما در همین هنگام تکتیرانداز دشمن پیشانی او را نشانه رفته و آرپیچیزن عراقی نیز خودرو را به آتش میکشد.
بدینگونه تن محمد بیآنکه چیزی از آن بماند غمگنانه در آتش سوخت تا پل خرمشهر برای همیشهٔ تاریخ فداکاری او را به یاد داشته و میدان فرمانداری نیز به دلاوری وی گواهی دهد.
مختاری در سال ۱۳۵۲ در جایگاه استاد و مربی آموزش دهنده تکاوران نیروی دریایی در پادگان منجیل برگزیده شد و تا سال ۱۳۵۹ همهی تکاوران مانند دریادار حبیب الله سیاری، فرمانده پیشین نیروی دریایی ارتش را آموزش داد.
با آغاز جنگ در ۳۱ شهریور۵۹ و یورش سربازان عراقی به خرمشهر.٬ محمد مختاری که خواهر وبعضی از بستگانش در آبادان و خرمشهر زندگی میکردند٬ با آن که در پادگان منجیل دارای مسئولیت بود و میتوانست به جبهه جنگ نیاید، اما به شوند (دلیل) دلبستگی به میهنش و چون به گفتهی خودش برای اینروزها آموزش دیده بود٬ به همراه دستهای که فرمانده آن داریوش ضرغامی بود داوطلبانه رهسپار خرمشهر گردید..شادروان علی سمیعیراد درباره شهامت ناوسروان مختاری در جنگ اینگونه میگوید: «پس از ناکامی های بسیاری که عراقی ها از تکاوران در خرمشهر دیده بودند، ۲۴ مهر ۵۹ یورش تازهای را از بامداد آغاز کرده، آتش توپخانهی سنگینی بر روی شهر میریختند، اوج درگیریها در خیابان چهل متری بود. محمد در جنگی تن به تن، با آن که دست راستش آسیب دیده بود، افسر عراقی را اسیر کرده٬ با دست چپ یقهی پیراهن او را گرفته بود.
توپخانه دشمن به یکباره پیرامون ما را گلوله باران کرد، همه دراز کشیدیم، افسر عراقی در همین حین فرار کرد، محمد به شتاب او را دنبال کرده و با حرکات کاراته نقش بر زمین ساخت، اما با اینحال دست چپش را زیر سر افسر عراقی گرفت تا به زمین برخورد نکند و با زبان انگلیسی از او دلجویی کرد.»
در روز سوم آبان، باختر «غرب» خرمشهر به دست عراقیها افتاده بود و توپخانهی آنان نیز پل این شهر را زیر آتشبار خود داشت. چند نفر از تکاوران به همراه هوشنگ صمدی فرماندهی آنان در خاور «شرق» خرمشهر در ساختمان فرمانداری گرفتار شده، آذوقه ومهمات آنها نیز پایان یافته بود.
محمد مختاری که در پیکارهای خیابانی تانکهای بیشمار عراقی را نابود کرده بود٬ برای کمک به سرهنگ صمدی و یارانش٬ داوطلبانه خودرویی را پر از مهمات کرده٬ با آنکه پل در تیررس عراقیها بود، با دلیری و به شتاب از روی آن گذر کرده، خودرو را جلوی فرمانداری میرساند، اما در همین هنگام تکتیرانداز دشمن پیشانی او را نشانه رفته و آرپیچیزن عراقی نیز خودرو را به آتش میکشد.
بدینگونه تن محمد بیآنکه چیزی از آن بماند غمگنانه در آتش سوخت تا پل خرمشهر برای همیشهٔ تاریخ فداکاری او را به یاد داشته و میدان فرمانداری نیز به دلاوری وی گواهی دهد.
۷.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.