میراث ابدی 💜 پـــارت¹💜 کپ👇
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"ایران-آتروپاتگان"
*لیلی
داشتم تو بازار شهر قدم میزدم که فرنگیز بدو بدو اومد سمتم. نفس زنان گفت....
فرنگیز: خانم کجا بودید همه جا را گشتم.
ــ داشتم قدم میزدم. چیشده مگه؟
فرنگیز: عالیجناب دنبالتون میگردند.
ــ چیکارم داره؟
فرنگیز: مهمونی از خارج کشور اومده.
ــ خب پدر همیشه مهمونی از خارج داره دیگه. ناسلامتی جاده ابریشم از اینجا رد میشه ها.
فرنگیز آسی نگام کرد و با غر غر گفت.....
فرنگیز: این یکی خیلی ویژه هست. از شاهزاده های شیلاست.
ــ چیییییی؟؟
با دستام دو طرف شونه فرنگیزو گرفتم و گفتم.....
ــ برا چی اومده؟
فرنگیز: ای خدا. خانم مگه نمیدونید پدرتون رابطه نزدیکی با امپراطور لی وانگ دارند؟!!
ــ واقعا؟ من نمیدونستم. خب چیکار کنم؟
فرنگیز: باید برید برای ادای احترام.
ــ هوووفففففففف.
فرنگیز با اخم نگام کرد. یعنی دیگه دارم شورشو در میارم. وقتی اینطوری نگام میکنه ازش میترسم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. مثل خواهرم دوسش دارم. یادم رفت خودمو معرفی کنم من تک دختر فرماندار آتروپاتگان لیلی هستم. مادرم دختر فرماندار پیشین اصفهان بود. عاشق پدر و مادرمم ولی یکمی از مامانم میترسم. خیلی سختگیره به همه چیزم گیر میده. هی میگه این بده زشته برای دختر یه فرماندار و غیره. خب بریم ببینیم این شاه پسر شیلا کیه که این فرنگیز منو میخواست بخاطرش بکشه. اصلا از پسرای جوان مهمون پدرم خوشم نمیاد همشون شاهزادن یا پسر اون بالایی ها هستن همشونم از گند اخلاقا و خودخواها. هع. وایسا ببینم این پسر شاه شیلا اینجا چه غلطی میکنه؟! مشکوک میزنه تا حالا ندیده بودم شاهزاده ای بیاد به دیدن پدرم یا از جاده ابریشم بره چون اکثر اونایی که از جاده ابریشم استفاده میکنن تاجرهای ماهر و با تجربه هستن. نکنه پیر باشه؟! یکی زدم به کلم. آخ دردم اومد. دختره احمق اگه پدرش با پدرت رفیق باشه پس حدودای 50 سالشه.
وارد عمارت شدیم. مستقیم رفتیم سمت اتاق مهمان. از فضولی دارم میمیرممممممممم. درو باز کردن. وارد شدم. واو این دیگه کیه! چه جیگریه! عه دختر حیا کن اون جیگرو رها کن. چشم ازش برداشتم و رفتم جلوتر متوجهم شدن سرشو بلند کردو نگام کرد. چشاشو! مامان بهم چشم غره رفت. این یعنی احترام بزار و خانومانه بنشین. احترام گذاشتمو و روبه روش نشستم. پدرم به پسره لبخند زد و گفت....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدوارم خوشتون اومده باشہ😉 پارت بعدی فردا میزارم😜 از تولد هوپےجونم هر روز سہ پارت میزارم😍
#میراث_ابدی
"ایران-آتروپاتگان"
*لیلی
داشتم تو بازار شهر قدم میزدم که فرنگیز بدو بدو اومد سمتم. نفس زنان گفت....
فرنگیز: خانم کجا بودید همه جا را گشتم.
ــ داشتم قدم میزدم. چیشده مگه؟
فرنگیز: عالیجناب دنبالتون میگردند.
ــ چیکارم داره؟
فرنگیز: مهمونی از خارج کشور اومده.
ــ خب پدر همیشه مهمونی از خارج داره دیگه. ناسلامتی جاده ابریشم از اینجا رد میشه ها.
فرنگیز آسی نگام کرد و با غر غر گفت.....
فرنگیز: این یکی خیلی ویژه هست. از شاهزاده های شیلاست.
ــ چیییییی؟؟
با دستام دو طرف شونه فرنگیزو گرفتم و گفتم.....
ــ برا چی اومده؟
فرنگیز: ای خدا. خانم مگه نمیدونید پدرتون رابطه نزدیکی با امپراطور لی وانگ دارند؟!!
ــ واقعا؟ من نمیدونستم. خب چیکار کنم؟
فرنگیز: باید برید برای ادای احترام.
ــ هوووفففففففف.
فرنگیز با اخم نگام کرد. یعنی دیگه دارم شورشو در میارم. وقتی اینطوری نگام میکنه ازش میترسم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. مثل خواهرم دوسش دارم. یادم رفت خودمو معرفی کنم من تک دختر فرماندار آتروپاتگان لیلی هستم. مادرم دختر فرماندار پیشین اصفهان بود. عاشق پدر و مادرمم ولی یکمی از مامانم میترسم. خیلی سختگیره به همه چیزم گیر میده. هی میگه این بده زشته برای دختر یه فرماندار و غیره. خب بریم ببینیم این شاه پسر شیلا کیه که این فرنگیز منو میخواست بخاطرش بکشه. اصلا از پسرای جوان مهمون پدرم خوشم نمیاد همشون شاهزادن یا پسر اون بالایی ها هستن همشونم از گند اخلاقا و خودخواها. هع. وایسا ببینم این پسر شاه شیلا اینجا چه غلطی میکنه؟! مشکوک میزنه تا حالا ندیده بودم شاهزاده ای بیاد به دیدن پدرم یا از جاده ابریشم بره چون اکثر اونایی که از جاده ابریشم استفاده میکنن تاجرهای ماهر و با تجربه هستن. نکنه پیر باشه؟! یکی زدم به کلم. آخ دردم اومد. دختره احمق اگه پدرش با پدرت رفیق باشه پس حدودای 50 سالشه.
وارد عمارت شدیم. مستقیم رفتیم سمت اتاق مهمان. از فضولی دارم میمیرممممممممم. درو باز کردن. وارد شدم. واو این دیگه کیه! چه جیگریه! عه دختر حیا کن اون جیگرو رها کن. چشم ازش برداشتم و رفتم جلوتر متوجهم شدن سرشو بلند کردو نگام کرد. چشاشو! مامان بهم چشم غره رفت. این یعنی احترام بزار و خانومانه بنشین. احترام گذاشتمو و روبه روش نشستم. پدرم به پسره لبخند زد و گفت....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدوارم خوشتون اومده باشہ😉 پارت بعدی فردا میزارم😜 از تولد هوپےجونم هر روز سہ پارت میزارم😍
#میراث_ابدی
۴۰.۲k
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.