پارت چهارم رمان ماه عسل 🌙
پارت چهارم رمان ماه عسل 🌙
ادم ندید بدید به همه جا باخوش
حالی زول می زنم؛ موهام کاملا
خشک شده ودوباره از تخت بلند
می شم و به سمت کتاب هام
می یام یه رمان برمی دارم؛ خدارو
شکر سواد دارم و جمله هارو
می تونم بخونم٠
باکتاب در دست به سمت تخت
خودمو پرت می کنم؛ یکدفعگی
درحال خوندن خوابم می بره در
حالی که کتاب باز جلوی صورتم٠
صبح باصدای سوزان از خواب
بیدار می شم چشمهامو که باز
می کنم کتاب جلوی چشم هام
و کتاب و از صورتم برمی دارم
و اخمی می کنم که اون
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#نویسنده#-ادبیات می نویسم#
ادم ندید بدید به همه جا باخوش
حالی زول می زنم؛ موهام کاملا
خشک شده ودوباره از تخت بلند
می شم و به سمت کتاب هام
می یام یه رمان برمی دارم؛ خدارو
شکر سواد دارم و جمله هارو
می تونم بخونم٠
باکتاب در دست به سمت تخت
خودمو پرت می کنم؛ یکدفعگی
درحال خوندن خوابم می بره در
حالی که کتاب باز جلوی صورتم٠
صبح باصدای سوزان از خواب
بیدار می شم چشمهامو که باز
می کنم کتاب جلوی چشم هام
و کتاب و از صورتم برمی دارم
و اخمی می کنم که اون
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#نویسنده#-ادبیات می نویسم#
۴.۳k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.