یادداشت های یک پزشک جوان



یادداشت های یک پزشک جوان

نوشته ی میخاییل بولگاکوف

ترجمه شده توسط آبتین گلکار

چاپ شده در نشر ماهی


پزشکی که تنها شش ماه از فارغ التحصیلی اش میگذرد به روستایی فرستاده می شود تا دورانی را برای کسب تجربه بگذراند . در روز های اول آنجا ترس از آن دارد که بیمارانی به جز سرماخوردگی به او مراجعه کنند. زمانی که به آن محل می رود در آنجا با کامل ترین وسایل جراحی روبه رو می شود و ترس از جراحی و کشتن بیمار او را فرا می گیرد. ولی با گذشت چند روز و موفق شدن در تشخیص بیماری و درمان بیمار ها اعتماد به نفس تا حدودی به دست می آورد.این کتاب روایت گر داستان زندگی روز ها و ماه های اولیه طبابت خود نویسند است و خواندنش خالی از لطف نیست.

پ.ن :برای کسانی که هم رشته این نویسنده هستند به احتمال خیلی زیاد از خواندنش لذت زیادی می برند چون حس های او را تا حدودی تجربه کرده اند.

به کانال ادبی رهتاب
دیدگاه ها (۳)

غمگینم...مثلِ خفاش اسهال گرفته‌ای که از سقف غار بر عکس آویزو...

ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﭼﻮﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﯽ ﭘﺮﻭﺍﺑﺨﻮﺍﻥ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺘﻢﻧﺰﺩﯾ...

.

با خوردن موادغذایی مناسب ، ذهن خود را از پیری زودرس نجات دهی...

اوایی از گذشته بخش اول:  خاطرات زندگی با یک دکتر روانی. 001 ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط