باورم نمیشه عاشقش شدم ....
باورم نمیشه عاشقش شدم ....
پارت ۵
ات : خب من امروز نمیرم مدرسه سرم و گلوم درد میکنه ...
میا : باشه
ته : بیا این قرصارو بخور اها میا من امروز با سویون قرار دارم
ات : قرار چی
ته : میخوایم بریمبیرون
میا : پس مدرسه تنهام
ته : سویون میاد مدرسه
میا : خوبه
فلش بک به چند ساعت بعد ~>
ات :
من و تهیونگ خونه تنها بودیم من سرم درد میکرد تو اتاقم دراز کشیدم که تهیونگ اومد تو اتاق
ته : برات سوپ اوردم
ات : عا مرسی
ته : بخور
ات : میبینم اونقدر هم رو مخ نیستی
ته : ات میخواستم یه چیزی بگم ولی میترسم
ات : تو بترسی ؟؟
ته : میترسم ردم کنی
ات : میشنوم
ته : ات من . من. د. دوست دارم
ات : ( غذا پرید تو گلوش )
ته : واییی خوبی
ات : مثبته
ته : چی مثبته
ات : جوابم مثبته
تهیونگ :
وقتی اینو گفت کنترلم دست خودم نبود
داشتم میرفتم نزدیک صورتش که زنگ در خورد
ته : گند بزنن به این شانس
ات : وایی سویونه گفت میاد اینجا
ته : تو وایسا همینجا
سالن ~>
سویون : عا سلام ته ته
ته : سلام بیا تو
سویون : ات کجاست
ته : سرما خورده
ات : سلام داداشی
سویون : خوبی جیگر
ات : عاره
ته : خب بیاین
سویون : ات مامان و بابا کارت دارن باید باهام بیای ...
ات : حالم خوب نیست
سویون : موضوع مهمه باید بیای
ات : ولی من
سویون : رو حرفم حرف نزن
ات : باشه
فلش بک پیش م ت و پ ت ~>
م ت : تو که نمیخوای دختر تو به یه غریبه بدی
پ ت : تو حرف نزن ات باید با هوانگ ازدواج کنه واسه شرکت مفیده .....
لایک ؟
پارت ۵
ات : خب من امروز نمیرم مدرسه سرم و گلوم درد میکنه ...
میا : باشه
ته : بیا این قرصارو بخور اها میا من امروز با سویون قرار دارم
ات : قرار چی
ته : میخوایم بریمبیرون
میا : پس مدرسه تنهام
ته : سویون میاد مدرسه
میا : خوبه
فلش بک به چند ساعت بعد ~>
ات :
من و تهیونگ خونه تنها بودیم من سرم درد میکرد تو اتاقم دراز کشیدم که تهیونگ اومد تو اتاق
ته : برات سوپ اوردم
ات : عا مرسی
ته : بخور
ات : میبینم اونقدر هم رو مخ نیستی
ته : ات میخواستم یه چیزی بگم ولی میترسم
ات : تو بترسی ؟؟
ته : میترسم ردم کنی
ات : میشنوم
ته : ات من . من. د. دوست دارم
ات : ( غذا پرید تو گلوش )
ته : واییی خوبی
ات : مثبته
ته : چی مثبته
ات : جوابم مثبته
تهیونگ :
وقتی اینو گفت کنترلم دست خودم نبود
داشتم میرفتم نزدیک صورتش که زنگ در خورد
ته : گند بزنن به این شانس
ات : وایی سویونه گفت میاد اینجا
ته : تو وایسا همینجا
سالن ~>
سویون : عا سلام ته ته
ته : سلام بیا تو
سویون : ات کجاست
ته : سرما خورده
ات : سلام داداشی
سویون : خوبی جیگر
ات : عاره
ته : خب بیاین
سویون : ات مامان و بابا کارت دارن باید باهام بیای ...
ات : حالم خوب نیست
سویون : موضوع مهمه باید بیای
ات : ولی من
سویون : رو حرفم حرف نزن
ات : باشه
فلش بک پیش م ت و پ ت ~>
م ت : تو که نمیخوای دختر تو به یه غریبه بدی
پ ت : تو حرف نزن ات باید با هوانگ ازدواج کنه واسه شرکت مفیده .....
لایک ؟
۱۱.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.