باورم نمیشه عاشقش شدم....
باورم نمیشه عاشقش شدم....
پارت ۷
ته : خب تنها شدیم ....
ات : خب ؟
راوی گلتون ~>
تهیونگ ات بغل کرد گذاشت کابینت
لبا.شو گذاشت رو لبا..ش( لبا.م رو لبا.ت یه ترانه شد ...)
همینطور که بود ات برد گذاشت رو تخت با دستاش بدن.شو لمس میکرد ( من دیگه نمیتونم )
ات : ادامه نده
ته : چرا
ات : من ....
ته : هیش ساکت
( اسمات )
فلش بک به فردا صبح ~>
تهیونگ :
ات خواب بود منم داشتم نگاش میکردم که زنگ خونه خورد ...
رفتم ببینم کیه ؟؟؟
پ ت : سلام ا شما ؟
ته : ات مریض بود من برادر دوستشم شب پیشش موندیم
پ ت : اها برو کنار ات خوابه ؟
ته : الان بیدارش میکنم
پ ت : خودم بیدارش میکنم
ته : نه نه نه
پ ت : چرا
ته : هوف هرجور راحتین
اتاق ات ~>
ات : تهیونگاااااا میکشمت جرم دادی
پ ت : اهم سلام
ات : او پ .پ .پدر
پ ت : به موضوع هوانگ فک کردی
ات : ........
لایک ؟
پارت ۷
ته : خب تنها شدیم ....
ات : خب ؟
راوی گلتون ~>
تهیونگ ات بغل کرد گذاشت کابینت
لبا.شو گذاشت رو لبا..ش( لبا.م رو لبا.ت یه ترانه شد ...)
همینطور که بود ات برد گذاشت رو تخت با دستاش بدن.شو لمس میکرد ( من دیگه نمیتونم )
ات : ادامه نده
ته : چرا
ات : من ....
ته : هیش ساکت
( اسمات )
فلش بک به فردا صبح ~>
تهیونگ :
ات خواب بود منم داشتم نگاش میکردم که زنگ خونه خورد ...
رفتم ببینم کیه ؟؟؟
پ ت : سلام ا شما ؟
ته : ات مریض بود من برادر دوستشم شب پیشش موندیم
پ ت : اها برو کنار ات خوابه ؟
ته : الان بیدارش میکنم
پ ت : خودم بیدارش میکنم
ته : نه نه نه
پ ت : چرا
ته : هوف هرجور راحتین
اتاق ات ~>
ات : تهیونگاااااا میکشمت جرم دادی
پ ت : اهم سلام
ات : او پ .پ .پدر
پ ت : به موضوع هوانگ فک کردی
ات : ........
لایک ؟
۱۰.۰k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.