رمان " برای عشق انجامش دادم! "
رمان " برای عشق انجامش دادم! "
" I do it for love ! "
part 12.
دختر از جاش بلند شد و با لحنی که سعی داشت اروم نگهش داره گفت
+ ولی من دارم بخواطر تو خودمو تو خطر میندازم !
پسر از جاش بلد شد و با قدم های کوتاه و روم به سمت دختر اومد و با هم هر قدم اون دختر قدمی به عقب بر میداشت
@ نه نه نه اشتباه نکن تو بخواطر انتقام داری خودتو تو دردسر میندازی
مگه تو نمیخواستی به هیچ قیمتی این بازی رو نبازی ؟
همه چی بهایی داره که باید بپردازیش و این کمترین بهایی که نصیبت شده خانم کوچولو واونم به لطف منه پس ساکت شو و خودت زنده بمون !
پسر که حالا فقط یک سانت با دختر فاصله داشت به عقب برگشت و روبه پنجره تمام قدی اتاقش که تمام شهر زیرش جای می گرفت ایستاد
@ حالا هم برو باید به بقیه کارام برسم
دختر سرعتش رو به سمت در بیشتر کرد اما صدایی مانع خروجش شد
@ وایسا ، برو به این آدرس
بهت یاد میده چطور زنده بمونی ...
+ چرا یهو تصمیمتو عوض کردی ؟ نکنه بازم باید بهایی بپردازم براش ؟
@ از دختر های ضعیف خوشم نمیاد مخصوصا اگه قرار باشه همدستم بشه
بگیرش قبل از اینکه نظرم عوض شه
+ ممنون جناب کیم
@ منشیم برای قرار بعدی باهات تماس میگیره
دختر تعظیم کرد و از اتاق خارش شد اما افکارش هنوز هم در ذهنش مانند پرنده هایی که در قفس گیر کرده باشند به گوشه گوشه مغزش برخورد میکردن
پس تصمیم گرفت با رفتن به آدرسی که پسر داده بود برخی شان را آزاد کند ...
...
" I do it for love ! "
part 12.
دختر از جاش بلند شد و با لحنی که سعی داشت اروم نگهش داره گفت
+ ولی من دارم بخواطر تو خودمو تو خطر میندازم !
پسر از جاش بلد شد و با قدم های کوتاه و روم به سمت دختر اومد و با هم هر قدم اون دختر قدمی به عقب بر میداشت
@ نه نه نه اشتباه نکن تو بخواطر انتقام داری خودتو تو دردسر میندازی
مگه تو نمیخواستی به هیچ قیمتی این بازی رو نبازی ؟
همه چی بهایی داره که باید بپردازیش و این کمترین بهایی که نصیبت شده خانم کوچولو واونم به لطف منه پس ساکت شو و خودت زنده بمون !
پسر که حالا فقط یک سانت با دختر فاصله داشت به عقب برگشت و روبه پنجره تمام قدی اتاقش که تمام شهر زیرش جای می گرفت ایستاد
@ حالا هم برو باید به بقیه کارام برسم
دختر سرعتش رو به سمت در بیشتر کرد اما صدایی مانع خروجش شد
@ وایسا ، برو به این آدرس
بهت یاد میده چطور زنده بمونی ...
+ چرا یهو تصمیمتو عوض کردی ؟ نکنه بازم باید بهایی بپردازم براش ؟
@ از دختر های ضعیف خوشم نمیاد مخصوصا اگه قرار باشه همدستم بشه
بگیرش قبل از اینکه نظرم عوض شه
+ ممنون جناب کیم
@ منشیم برای قرار بعدی باهات تماس میگیره
دختر تعظیم کرد و از اتاق خارش شد اما افکارش هنوز هم در ذهنش مانند پرنده هایی که در قفس گیر کرده باشند به گوشه گوشه مغزش برخورد میکردن
پس تصمیم گرفت با رفتن به آدرسی که پسر داده بود برخی شان را آزاد کند ...
...
۶۰۷
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.