رمان " برای عشق انجامش دادم! "
رمان " برای عشق انجامش دادم! "
" I do it for love ! "
part 10.
....
+ هر چقدر هم که اعصبانیت کنم بازم مزه میده 😁
* پیاده روی صبح گاهی همیشه برای دختر ارامش بخش بود اما امروز نه تنها ارامش نکرد بلکه به بی خوابی شبش ، خستگی هم اضافه کرد ...
امروز دلهره ای داشت که برایش به طرز عجیبی جدید و شدید بود
فکر هایی به سرش میزد ، سوالاتی که ذهنش رو به خودشون اختصاص داده بودن تمومی نداشتن
اما برای لحظه ای صدای تماس گوشیش و صدای پشت خط باعث وجود حسی مخلوط از دلهره و آرامش در درونش شد ...
_ سلام دیوونه
+ 😄 سلام الاغ جون !!!
چه خبر چی پیدا کردی ؟؟
_ چیز های جالب
+ و •••
_ تا وقتی که ازم معذرت خواهی نکنی و قول بدی دیگه اینجوری صدام نکنی و آدم باشی بهت نمیگم !!
+ اااا نامرد بگو دیگه خودتو لوس نکن !
_ نچ....
+ اوکی ببخشید دیوونه جون
حالا بگو
_ درست بگو !! من اسم دارم !
+ اوکی اوکی وایسا
میشه لطفا بهم بگی چی فهمیدی جولیا ی عزیز ؟
_ آفرین حالا بهتر شد ...
خب اولا تقریبا هیچی دربارشبه طور واضح نبود
...
اما از اون جایی که من مهارت زیادی دارم یه چیزایی برات پیدا کردم ...
آقای کیم تهیونگ مدیر یه شرکت بزرگ
متولد سال 1395
الان ۲۸ سالشه
و از خانوادش هم چیزی پیدا نکردم ...
اما یه دوست داره که خیلییی بهش نزدیکه ، اسمش جئون جونگکوکه و همسنن درباره اونم هیچی پیدا نکردم انگار گذشته ای نداشته و این خیلی برام عجیب بود ...
درباره قرارش با چانگ هم اینه که چانگ داشته ورشکست میشده پس رفته بوده بار تا با قمار بتونه بخشی از بدهی هاش رو بده و اونجا این آقای کیم رو می بینه باهاش سر مقدار پول زیادی میبازه واسه جمع کردن گندی که زده تو رو بهش معرفی میکنه ...
+ اووو جالب شد !!
یه پدری از این چانگ نمک به حروم درارم مرغ های آسمون به حالش زار بزنن
دارم واسش ، این دوتا هم زیادی عجیبا باید ته این قضیه رو درارم !
من دیگه باید برم وگرنه دیر میرم کلی سوال دارم دیشب اصلا نتونستم پلک رو هم بزارم !
_ اوکی هر چی شد بهم خبر بده
+ اوکی فعلا
...
واقعا ممنون که حمایت میکنید ♡♡
واسه پارت بعد شرط بزارم میرسونید؟ 🙃
" I do it for love ! "
part 10.
....
+ هر چقدر هم که اعصبانیت کنم بازم مزه میده 😁
* پیاده روی صبح گاهی همیشه برای دختر ارامش بخش بود اما امروز نه تنها ارامش نکرد بلکه به بی خوابی شبش ، خستگی هم اضافه کرد ...
امروز دلهره ای داشت که برایش به طرز عجیبی جدید و شدید بود
فکر هایی به سرش میزد ، سوالاتی که ذهنش رو به خودشون اختصاص داده بودن تمومی نداشتن
اما برای لحظه ای صدای تماس گوشیش و صدای پشت خط باعث وجود حسی مخلوط از دلهره و آرامش در درونش شد ...
_ سلام دیوونه
+ 😄 سلام الاغ جون !!!
چه خبر چی پیدا کردی ؟؟
_ چیز های جالب
+ و •••
_ تا وقتی که ازم معذرت خواهی نکنی و قول بدی دیگه اینجوری صدام نکنی و آدم باشی بهت نمیگم !!
+ اااا نامرد بگو دیگه خودتو لوس نکن !
_ نچ....
+ اوکی ببخشید دیوونه جون
حالا بگو
_ درست بگو !! من اسم دارم !
+ اوکی اوکی وایسا
میشه لطفا بهم بگی چی فهمیدی جولیا ی عزیز ؟
_ آفرین حالا بهتر شد ...
خب اولا تقریبا هیچی دربارشبه طور واضح نبود
...
اما از اون جایی که من مهارت زیادی دارم یه چیزایی برات پیدا کردم ...
آقای کیم تهیونگ مدیر یه شرکت بزرگ
متولد سال 1395
الان ۲۸ سالشه
و از خانوادش هم چیزی پیدا نکردم ...
اما یه دوست داره که خیلییی بهش نزدیکه ، اسمش جئون جونگکوکه و همسنن درباره اونم هیچی پیدا نکردم انگار گذشته ای نداشته و این خیلی برام عجیب بود ...
درباره قرارش با چانگ هم اینه که چانگ داشته ورشکست میشده پس رفته بوده بار تا با قمار بتونه بخشی از بدهی هاش رو بده و اونجا این آقای کیم رو می بینه باهاش سر مقدار پول زیادی میبازه واسه جمع کردن گندی که زده تو رو بهش معرفی میکنه ...
+ اووو جالب شد !!
یه پدری از این چانگ نمک به حروم درارم مرغ های آسمون به حالش زار بزنن
دارم واسش ، این دوتا هم زیادی عجیبا باید ته این قضیه رو درارم !
من دیگه باید برم وگرنه دیر میرم کلی سوال دارم دیشب اصلا نتونستم پلک رو هم بزارم !
_ اوکی هر چی شد بهم خبر بده
+ اوکی فعلا
...
واقعا ممنون که حمایت میکنید ♡♡
واسه پارت بعد شرط بزارم میرسونید؟ 🙃
۱.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.