طوفان عشق پارت هیجده مهدیه عسگری
#طوفان_عشق #پارت_هیجده #مهدیه_عسگری
«زمان حال»
اه عمیقی کشیدم و به زمان حال برگشتم...دو هفته ای میشد که توسط آرمین دزدیده شده بودم...
بازم چشمام پر از اشک شد...دیگه اون آوای سابق نبودم...
اون آوایی که تو کل دانشگاه به شیطنتاش معروف بود....
اون آوایی که سر و صداش موقع اومدنش تو کل خونه می پیچید و به گفته پدرش به خونه روح میداد....
کسی که همه بهش میگفتن زلزله...آتیش پاره...بلند زدم زیر گریه....
ولی تو این دو هفته با آزار و اذیت ها و اجبارا و تجاوزای آرمین چیزی ازم باقی نمونده بود....
منو تو یه عمارت بزرگ حبس کرده بود که کلی خدمتکار توش بودن ولی هیچکدوم به دستوره آرمین باهام حرف نمیزدن و فقط باید به دستوراتم عمل کنن....
یاده شبایی میفتم که ارمین مست میومد و مثله یه گرگ درنده بهم حمله میکرد و تنم و به غارت میبرد...
یاده شبایی که به اجبار تو بغلش می خوابیدم و اگه از حرفاش اطاعت نمیکردم با کتک به جونم میفتاد...
تو همین فکرا بودم که در باز شد و آرمین اومد داخل و...
«ببخشید بچها اینترنت نداشتم💓 »
«زمان حال»
اه عمیقی کشیدم و به زمان حال برگشتم...دو هفته ای میشد که توسط آرمین دزدیده شده بودم...
بازم چشمام پر از اشک شد...دیگه اون آوای سابق نبودم...
اون آوایی که تو کل دانشگاه به شیطنتاش معروف بود....
اون آوایی که سر و صداش موقع اومدنش تو کل خونه می پیچید و به گفته پدرش به خونه روح میداد....
کسی که همه بهش میگفتن زلزله...آتیش پاره...بلند زدم زیر گریه....
ولی تو این دو هفته با آزار و اذیت ها و اجبارا و تجاوزای آرمین چیزی ازم باقی نمونده بود....
منو تو یه عمارت بزرگ حبس کرده بود که کلی خدمتکار توش بودن ولی هیچکدوم به دستوره آرمین باهام حرف نمیزدن و فقط باید به دستوراتم عمل کنن....
یاده شبایی میفتم که ارمین مست میومد و مثله یه گرگ درنده بهم حمله میکرد و تنم و به غارت میبرد...
یاده شبایی که به اجبار تو بغلش می خوابیدم و اگه از حرفاش اطاعت نمیکردم با کتک به جونم میفتاد...
تو همین فکرا بودم که در باز شد و آرمین اومد داخل و...
«ببخشید بچها اینترنت نداشتم💓 »
۷.۳k
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.