آبنبات تلخ

Part:161

الکس : ولم کن سوبین برو اونور وگرنه حرصمو سر تو خالی میکنم (همینجور داره میزنه )
یوبین : الکس بسه خواهش میکنم(بغض)
الکس : مگه نمیگم ولم کن (عربده)
سوبین : ا...آخه...دستت...خون...میاد(بغض)
الکس : سوبین برو تو ماشین وگرنه تورم میزنم فهمیدی برو
سوبین : نمیخوام (بغض)
الکس : نمیخوام از این بیشتر ناراحت شی برو
سوبین : الکس واقعا چیزی بینمون نیست من فقط تورو میخوام میفهمی؟
الکس : دروغ میگی مثل همه مثل بابام مثل مامانم مثل بهترین دوستام توام دروغ میگی از پشت میزنی از جلو میگری دروغ میگی(گریه و صدای لرزون)
سوبین : الکس من دروغ نمیگم
الکس : همیشه میخواستم بدونم واقعا عاشقمی یا نه انگار خود به خود همچی مشخص شد نه؟
سوبین : نه الکس من فقط تورو دوس دارم فقط عاشق توام چرا نمیفهمی
الکس : نمی‌فهمم چون دروغ میگی
سوبین : چرا باورم نمیکنی چیکار کنم اخع
الکس : هیچی فقط برو تو
سوبین : نمیرم (لباشو میزاره رو لبای الکس )
الکس : سوبین یهو اومد جلو بوسیدم نمیدونم چرا ولی نه میتونستم حرکت کنم نه حرف بزنم میخواستم هلش بدمو بگم بره ولی نمیتونستم یهو کنترلمو از دست دادمو محکم گرفتمشو باهاش همراهی کردم
سوبین : الکس اول حرکتی نکرد ولی یهو محکم از سرو کمرم گرفتو منو به خودش چسبوند چند لحظه همین جور بودیم که نفس کم آوردیمو جدا شدم الکس همینجور که داشت نفس نفس میزد یه دستش رو سرم بودو یه دستش رو کمرم
دیدگاه ها (۰)

آبنبات تلخ

Part:163سوبین : پس بریم الکس : حله ویو فردا صبحالکس : با وول...

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط