رمان لطفابخند،پارت یازدهم:
رمان #لطفابخند،پارت یازدهم:
*عکسی که تهیونگ برای گائول فرستاده*
(گائول)
+ازت متنفرم...متنف...چی؟!
با شنیدن حرفش گوشم سوت کشید.یعنی اون...منو...
تا اومدم به خودم بیام که دیدم کتش رو درآورده و کنارم دراز کشیده.
+داری چیکار میکنی؟!
_میخوام کنار اکسیژن زندگیم بخوابم.
+مگه من بهت اجازه دادم کنارم بخوابی؟!
_یعنی تو منو دوست نداری؟!
خب منم اونو دوست داشتم ولی نمیدونستم بهش بگم یا نه؟به یه ور خوابیده بود.منم بغلش کردم و سرمو توی سینش فرو بردم.دستپاچه شد ولی بعدش بغلم کرد و لبش رو روی سرم گذاشت.
_چقدر تو خوش بویی!آخه من عاشق چیه تو شدم؟!
+هی هی!یعنی من چیزی ندارم؟!
آروم روی نوک دماغم زد و گفت:
+تو برای من مثل آب حیات...!
یه لحظه حرفش رو خورد.قیافش رفت توی هم.بلند شد و رفت پشت پرده.منم هوفی کشیدم و گوشیم رو برداشتم.نتم رو وصل کردم و دیدم تهیونگ برام توی واتساپ پیام داده.صفحه را باز کردم که دیدم برام عکس فرستاده.عکس که باز شد بدنم یخ بست.پسره ی احمق این چه عکسیه!آنلاین بود پس جوابشو دادم:
+احمق این چه عکسیه؟!چرا برهنه ای؟!
×خب تو گفتی که دوستم داری.راستش منم مدتی بود باید بهت میگفتم که بهت علاقه مندم.
برای یه لحظه مغزم سوت کشید.این پس ره ی احمق چی گفت؟!وای!دو نفر هم زمان عاشق منن؟!من...توی یه...دوراهی گیر افتادم!
(هوسوک)
با گفتن کلمه ی آب حیات،یه چیزایی مثل فیلم از جلوی چشمام رد شدن.دختری که توی فرودگاه به من میگفت:لطفا آب حیات قلبت رو برای من نگه دار.
هیچی از حرفایی که میزد نمیفهمیدم.فقط صدای اون دختر خیلی شبیه گائول بود.رفتم پشت پرده و لباسم رو عوض کردم.اصلا حوصله ی بار رو نداشتم.اومد از پرده بیرون که گائول روی تخت بود و با عصبانیت داشت تایپ میکرد.
_چیشده که انقدر عصبی شدی؟!
با دستپاچگی گوشیشو قطع کرد و بلند شد.
+ههه...هیچی اومدی؟!
اومد و بوسه ی کوچیکی روی لبم گذاشت.رفت پشت پرده و منم رفتم افتادم روی تخت.آخه اون کی بود که اون جمله رو بهم میگفت.یعنی من قبلا عاشق کسی بودم؟شاید اون دختر گائول بود!ولی خب من گائول رو یکی دو هفتس که میبینم.چطور میتونه توی گذشتم باشه.
توی همین افکار بودم که گائول با یه لباس خواب کوتاه و س*ک*س*ی اومد کنار تخت کنارم دراز کشید.
_خودت داری تحریکم میکنی!من کاری ندارم.اگه اتفاقی افتاد باعث بانیش خودتی!گفته باشم!
(گائول)*اینجا🔞 میشود*
بعد از گفتن حرفش روم خیمه زد و لباش رو روی لبام گذاشت.اونقدر محکم میبوسیدم که لبم پاره شد و خون اومد.آروم دستشو زیر لباسم برد و بدنم رو نوازش کرد.توی یه حرکت لباسم رو از تنم در آورد.لبش رو روی گردنم گذاشت و کیس مارک های دردناکی زد.زبونش رو از گردنم تا دور نافم کشید.منم از خود بی خود شدم و ناله کردم... #SUGA #RM #V #JUNGKOOK #J_HOPE #JIN #JIMIN #BTS
.
.
.
(بوس😚 😘 😙 )
*عکسی که تهیونگ برای گائول فرستاده*
(گائول)
+ازت متنفرم...متنف...چی؟!
با شنیدن حرفش گوشم سوت کشید.یعنی اون...منو...
تا اومدم به خودم بیام که دیدم کتش رو درآورده و کنارم دراز کشیده.
+داری چیکار میکنی؟!
_میخوام کنار اکسیژن زندگیم بخوابم.
+مگه من بهت اجازه دادم کنارم بخوابی؟!
_یعنی تو منو دوست نداری؟!
خب منم اونو دوست داشتم ولی نمیدونستم بهش بگم یا نه؟به یه ور خوابیده بود.منم بغلش کردم و سرمو توی سینش فرو بردم.دستپاچه شد ولی بعدش بغلم کرد و لبش رو روی سرم گذاشت.
_چقدر تو خوش بویی!آخه من عاشق چیه تو شدم؟!
+هی هی!یعنی من چیزی ندارم؟!
آروم روی نوک دماغم زد و گفت:
+تو برای من مثل آب حیات...!
یه لحظه حرفش رو خورد.قیافش رفت توی هم.بلند شد و رفت پشت پرده.منم هوفی کشیدم و گوشیم رو برداشتم.نتم رو وصل کردم و دیدم تهیونگ برام توی واتساپ پیام داده.صفحه را باز کردم که دیدم برام عکس فرستاده.عکس که باز شد بدنم یخ بست.پسره ی احمق این چه عکسیه!آنلاین بود پس جوابشو دادم:
+احمق این چه عکسیه؟!چرا برهنه ای؟!
×خب تو گفتی که دوستم داری.راستش منم مدتی بود باید بهت میگفتم که بهت علاقه مندم.
برای یه لحظه مغزم سوت کشید.این پس ره ی احمق چی گفت؟!وای!دو نفر هم زمان عاشق منن؟!من...توی یه...دوراهی گیر افتادم!
(هوسوک)
با گفتن کلمه ی آب حیات،یه چیزایی مثل فیلم از جلوی چشمام رد شدن.دختری که توی فرودگاه به من میگفت:لطفا آب حیات قلبت رو برای من نگه دار.
هیچی از حرفایی که میزد نمیفهمیدم.فقط صدای اون دختر خیلی شبیه گائول بود.رفتم پشت پرده و لباسم رو عوض کردم.اصلا حوصله ی بار رو نداشتم.اومد از پرده بیرون که گائول روی تخت بود و با عصبانیت داشت تایپ میکرد.
_چیشده که انقدر عصبی شدی؟!
با دستپاچگی گوشیشو قطع کرد و بلند شد.
+ههه...هیچی اومدی؟!
اومد و بوسه ی کوچیکی روی لبم گذاشت.رفت پشت پرده و منم رفتم افتادم روی تخت.آخه اون کی بود که اون جمله رو بهم میگفت.یعنی من قبلا عاشق کسی بودم؟شاید اون دختر گائول بود!ولی خب من گائول رو یکی دو هفتس که میبینم.چطور میتونه توی گذشتم باشه.
توی همین افکار بودم که گائول با یه لباس خواب کوتاه و س*ک*س*ی اومد کنار تخت کنارم دراز کشید.
_خودت داری تحریکم میکنی!من کاری ندارم.اگه اتفاقی افتاد باعث بانیش خودتی!گفته باشم!
(گائول)*اینجا🔞 میشود*
بعد از گفتن حرفش روم خیمه زد و لباش رو روی لبام گذاشت.اونقدر محکم میبوسیدم که لبم پاره شد و خون اومد.آروم دستشو زیر لباسم برد و بدنم رو نوازش کرد.توی یه حرکت لباسم رو از تنم در آورد.لبش رو روی گردنم گذاشت و کیس مارک های دردناکی زد.زبونش رو از گردنم تا دور نافم کشید.منم از خود بی خود شدم و ناله کردم... #SUGA #RM #V #JUNGKOOK #J_HOPE #JIN #JIMIN #BTS
.
.
.
(بوس😚 😘 😙 )
۷۶.۳k
۰۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.