شعر گفتن از دو چشمت کار هر شاعر نبود

شعر گفتن از دو چشمت کار هر شاعر نبود

کاش میشد برزخ چشم تو را بیتی سرود

گرچه میدانم که می دانی و میخوانی مرا

می نویسم چشمهای تو حواسم را ربود

میترا_فرجی


💫
دیدگاه ها (۴)

جمعه در کنار توسبزترین غزلی است که فقط عشق می تراودوشبنِم چش...

   ▫️ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ڪہ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﺎﻩ ﻭ ...

بر تمام    خاطراتم     رنگ    آذر   می زنمزرد را در سرخ و نا...

از دوری ات مجنونم ای دیوانه باور کنبشکن سکوتت را بزن حرفی لب...

‍میوه لبهای تودر زیر باران چیدنی استچشم تو کهنه شرابی تا ابد...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط