خون اشام جذاب من
خون اشام جذاب من
PART 15
( اسلاید 2 لباس جین اسلاید 3 لباس ا.ت اسلاید 4 کفش ا.ت اسلاید 5 میکاپ ا.ت اسلاید 6 لابس اعضا )
جین ویو
صبح بیدار شدم کارای لازم رو کردم رفتم پایین صبحونه اماده کردم و بچه ها امدن پایین ا.ت نیومد هنوز
جین : سلام صبح بخیر
شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ نامجون کوگ: سلام صبح بخیر
جین: بچه ها من میخوام امروز به ا.ت اعتراف کنم
شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ کوک نامجون: نقشه چیه حالا
جین: نقشه اینه که ما باید ..............(مثلا نقشه رو گفت )
ا.ت ویو
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو انحام دادم رفتم پایین دیدم بچه ها نشستن دارن صبحونه میخورن و جین صبحونه رو اماده کرده نشستم خوردم صبحونه رو رفتم اتاقم و جیمین و تهیونگ و جیهوپ نشستن سریال دیدن و بقیه رفتن اتاقاشون و راستی ما قرار شد تو قصر جین زندگی کنیم و رفتم تو گوشیم ببینم چه خبره که یکی در اتاقم رو زد و گفتم بیاد تو
جین: سلام
ا.ت: سلام کاری داشتی
جین: بله ای ا.ت شب ساعت۸:۳۰ تو حیاط پشت قصر اون بزرگه بیا اونجا جشنه
ا.ت: اوکی باشه
جین ویو
رفتم بیرون و رفتم حاظر شدم و بچه ها رفتن حاظر شدن ا.ت رفته بود بیرون ما رفتیم ی کت شلوار ی دست گرفتیم امدیم خونه و اماده شدیم و حیاط رو اماده حردیم و رفتیم حیاط
ا.ت ویو
جین رفت بیرون رفتم به یونا دوستم رنگ زدم و گفتم بیاد دنبالم و امد رفتیم بیرون همه چیو براش تعریف کردم و رفتیم فروشگاه ی لیاس خریدیم و کفش خریدیم و منو رسوند رفتم داخل قصر و تو اتاقم ساعت ۷:۳۰ ظهر بود رفتم ی حموم ۲۰ دقیقه ای کردم موهامو خشک کروم و حالت دادم و ی ارایش قشنگ کردم و لباس و کفش رو پوشیدم ۸:۴۰ شب بود رفتم حیاط بزرگه پشت قصر رفتم داخل دیدم برغا خاموشه ی دفعه روشن شد همه گفتن سوپرایز و دیدم جین جلوم زانو زد
جین: ا.ت من از اون موقع که دیدمت عاشقت شدم با من ازدواج میکنی
ا.ت: منم عاشقت شدم بلهههه(نویسنده: اییی ایییشش)
جین ا.ت رو تو هوا چرخوند
و با خوشی زندگی کردن
پایان
امید وارم از این فیک خوشتون اماده باشه و حمایت یادتون نره لاوراااا💗💗
PART 15
( اسلاید 2 لباس جین اسلاید 3 لباس ا.ت اسلاید 4 کفش ا.ت اسلاید 5 میکاپ ا.ت اسلاید 6 لابس اعضا )
جین ویو
صبح بیدار شدم کارای لازم رو کردم رفتم پایین صبحونه اماده کردم و بچه ها امدن پایین ا.ت نیومد هنوز
جین : سلام صبح بخیر
شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ نامجون کوگ: سلام صبح بخیر
جین: بچه ها من میخوام امروز به ا.ت اعتراف کنم
شوگا جیهوپ جیمین تهیونگ کوک نامجون: نقشه چیه حالا
جین: نقشه اینه که ما باید ..............(مثلا نقشه رو گفت )
ا.ت ویو
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو انحام دادم رفتم پایین دیدم بچه ها نشستن دارن صبحونه میخورن و جین صبحونه رو اماده کرده نشستم خوردم صبحونه رو رفتم اتاقم و جیمین و تهیونگ و جیهوپ نشستن سریال دیدن و بقیه رفتن اتاقاشون و راستی ما قرار شد تو قصر جین زندگی کنیم و رفتم تو گوشیم ببینم چه خبره که یکی در اتاقم رو زد و گفتم بیاد تو
جین: سلام
ا.ت: سلام کاری داشتی
جین: بله ای ا.ت شب ساعت۸:۳۰ تو حیاط پشت قصر اون بزرگه بیا اونجا جشنه
ا.ت: اوکی باشه
جین ویو
رفتم بیرون و رفتم حاظر شدم و بچه ها رفتن حاظر شدن ا.ت رفته بود بیرون ما رفتیم ی کت شلوار ی دست گرفتیم امدیم خونه و اماده شدیم و حیاط رو اماده حردیم و رفتیم حیاط
ا.ت ویو
جین رفت بیرون رفتم به یونا دوستم رنگ زدم و گفتم بیاد دنبالم و امد رفتیم بیرون همه چیو براش تعریف کردم و رفتیم فروشگاه ی لیاس خریدیم و کفش خریدیم و منو رسوند رفتم داخل قصر و تو اتاقم ساعت ۷:۳۰ ظهر بود رفتم ی حموم ۲۰ دقیقه ای کردم موهامو خشک کروم و حالت دادم و ی ارایش قشنگ کردم و لباس و کفش رو پوشیدم ۸:۴۰ شب بود رفتم حیاط بزرگه پشت قصر رفتم داخل دیدم برغا خاموشه ی دفعه روشن شد همه گفتن سوپرایز و دیدم جین جلوم زانو زد
جین: ا.ت من از اون موقع که دیدمت عاشقت شدم با من ازدواج میکنی
ا.ت: منم عاشقت شدم بلهههه(نویسنده: اییی ایییشش)
جین ا.ت رو تو هوا چرخوند
و با خوشی زندگی کردن
پایان
امید وارم از این فیک خوشتون اماده باشه و حمایت یادتون نره لاوراااا💗💗
۴.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.