عشقپرحیاهو

#عشق_پرحیاهو
#جونگکوک

PART11

_چی میگی کدوم ادما؟
×وضعیت خونه رو ببین، ببین چه بلایی سر خونه اومده درضمن لرا نیس وسایلاشم نیس
_ت/ا بخدا من خبر ندارم ولی قول میدم پیداش کنم
×راست میگی؟
_آره
×بغضم ترکید سفت بغلش کردم من هقق من بدون لرا هق چیکار کنم؟
_گریه نکن پیداش میکنم
×منو اون از بچگی باهم دوست بودیم هقق
_گربه نکن دیگه خوشگلم.... فعلا بیا بریم خونه ی من اینجا برات امن نیست
×باش بزار وسایلای مورد نیازمو بردارم
_نیازی نیست
×باشه
_بند کفشاتو بزار من ببندم [بند کفشاش رو بست]
جلو تر رفتم منتظرش موندم وقتی اومد سوار بشه درو بارش باز کردم
_بفرما خانومم
×مرسیی
_«خودمم رفتم سوار شدم»
_عشقم نگران نباش پیداش میکنیم باشه؟
×لطفا ب من نگو عشقم {از خداتم باشه}
_باشه
×مرسی ازت
_یه سوال دارم با پدر و مادرت زندگی نمیکنی؟من شنیدم ط همین تو کره زندگی میکردی بعدا رفتین آمریکا
×من از بچگی با مادربزرگم زندگی میکردم
_خب؟[سوالی]
×بقیش رو برسیم خونه بهت میگم [ت/ا خوشش نمیاد زیاد راجب گذشتش با کسی حرف بزنه]
_باشه ۱۰ مین مونده تا خونه

[ویو بعد ۱۰ مین]
_خب دیگه رسیدیم پیاده شو
×اینجاس؟ [با تعجب]
_اره
×از ماشین پیاده شدم
×واووو اینجا عمارته یا خونه!؟
[عکس عمارته کوک رو میزارم]
_باشه بیا تو [لبخند]