سناریو « خواستی »
سناریو « خواستی »
وقتی بدون اجازشون میری بار میخوان تنبیهت کنن و مثل سگ ازشون میترسی
نامجون: الان دیگه ترس فایده ایی نداره «پوزخند»
جین: اوووو میبینم که میترسی « پوزخند » خب متاسفانه راه برگشتی نیست
یونگی: برام مهم نیست اگر بترسی میخواستی بدون اجازه ی من نری بار
جیهوپ: خب دیگه وقتی از مهربون بودنم سواستفاده میکنی همین میشه
جیمین: «خیلی از دستت عصبانیه و براش مهم نیست که میترسی»
تهیونگ: خب خب تایگر کوچولوی ما میترسه؟؟؟ باشه مهم نیست « پوزخند » میخواستی به حرفام گوش کنی و قانون شکنی نکنی
جونگکوک: بهت گفته بودم که چه کار هایی رو نباید انجام بدی درسته ؟؟؟ ..........خب دیگه حالا که به حرف گوش نمیدی عواقبش هم پای خودته
وقتی بدون اجازشون میری بار میخوان تنبیهت کنن و مثل سگ ازشون میترسی
نامجون: الان دیگه ترس فایده ایی نداره «پوزخند»
جین: اوووو میبینم که میترسی « پوزخند » خب متاسفانه راه برگشتی نیست
یونگی: برام مهم نیست اگر بترسی میخواستی بدون اجازه ی من نری بار
جیهوپ: خب دیگه وقتی از مهربون بودنم سواستفاده میکنی همین میشه
جیمین: «خیلی از دستت عصبانیه و براش مهم نیست که میترسی»
تهیونگ: خب خب تایگر کوچولوی ما میترسه؟؟؟ باشه مهم نیست « پوزخند » میخواستی به حرفام گوش کنی و قانون شکنی نکنی
جونگکوک: بهت گفته بودم که چه کار هایی رو نباید انجام بدی درسته ؟؟؟ ..........خب دیگه حالا که به حرف گوش نمیدی عواقبش هم پای خودته
۱۷.۰k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.