فن فیک فقط یه شب نبود پارت14
احتمالا سانزو دنبالم میگرده.... صب کن ببینم... شایدم نه... از کجا معلوم از دستم راحت شده باشه... شاید اصن دوسم نداره. بیخیال**
صبح شد.
بیدار شدم.
یکی در میزد
درو باز کردم، اینوپی بود
+خوب خوابیدی
-اره ممنونم
+خوبه، نزدیک 1ساعت نیم دیگه مبارزه شروع میشه اماده شو.
-باشه
داشت میرفت که دستشو گرفتم.
-اممم.... میشه یه چی بپرسم؟
+بپرس!
-چرا به من کمک میکنی؟چرا اینارو به من گفتی؟!
+آه... درسته بهت نگفتم... فقط نمیخوام کسی اسیب ببینه... گروه بلک دراگونز هم بخاطر این دوباره تاسیس کردم.
-کسی اسیب نبینه؟
+اره
-اها ||با تعجب گفتم||
-مگه کسی اسیب دیده یا اتفاقی برای کسی افتاده؟
+اها درسته تو نمیدونی.....
صبح شد.
بیدار شدم.
یکی در میزد
درو باز کردم، اینوپی بود
+خوب خوابیدی
-اره ممنونم
+خوبه، نزدیک 1ساعت نیم دیگه مبارزه شروع میشه اماده شو.
-باشه
داشت میرفت که دستشو گرفتم.
-اممم.... میشه یه چی بپرسم؟
+بپرس!
-چرا به من کمک میکنی؟چرا اینارو به من گفتی؟!
+آه... درسته بهت نگفتم... فقط نمیخوام کسی اسیب ببینه... گروه بلک دراگونز هم بخاطر این دوباره تاسیس کردم.
-کسی اسیب نبینه؟
+اره
-اها ||با تعجب گفتم||
-مگه کسی اسیب دیده یا اتفاقی برای کسی افتاده؟
+اها درسته تو نمیدونی.....
۶.۵k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.