#فن_فیک #فقط_یه_شب_نبود #پارت13

او.... اون .... سانزو بود
چطو... چطور؟؟ چ... چرا؟؟؟
چرا باید یکیو بکشه؟!
اینوپی:به این عکسا نگاه کن.
نگاهی کردم.... بازم بود... همشون... همشون قتل بود .
همشون کار سانزو بود.
تنها چیزی که درک نمیکردم این بود که چرا برای چی؟
اینوپی:تازه فقط این نیست، خیلی بیشتر هست که ما نمیدونیم، هر روز بیشتر و بیشتر مدرک جمع میکنیم.
ادامه داد:قبل از همشون یه قرص میخوره.
ا/ت:قرص؟ چه قرصی؟
اینوپی:یعنی نمیدونی؟ هیچی بیخیال بعدا میفهمی.
ا/ت:باشه.
اینوپی:فقط مبارزه فردا رو از دور ببین. خودت میفهمی
ا/ت:بـ.. باشه.
اینوپی:میتونی تا فردا اینجا بمونی، البته اگه خواستی، که فک کنم مجبوری چون سانزو پیدات میکنه.
ا/ت:واقعا ممنونم نمیدونم چطور لطفت رو جبران کنم.
اینوپی:اگه چیزی لازم داشتی بگو... فعلا.
ا/ت:فعلا
**چرا این پسر به من کمک میکنه؟ فک نکنم اینا حقیقت داشته باشه مطمئنم سانزو همچین کاری نکرده؛فعلا که بهش دلباخته ام:)یه چیز عجیبی درباره این پسر هست. چرا و برای چی نمیدونم بعدا میفهمم.....
دیدگاه ها (۰)

#فن_فیک #فقط_یه_شب_نبود #پارت14

یان دره از سانزو هاروچیو

#فن_فیک #فقط_یه_شب_نبود #پارت12

#فن_فیک #فقط_یه_شب_نبود #پارت11

سناریو سانزو

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط