عشقت

عشقت
داغِ بزرگی بود
که روزگار
بر دل و پیشانی‌ام گذاشت

حالا تو بگو
با دستی که پشت آن را داغ گذاشته‌ام
چگونه می توانم
دستِ دوست داشتنِ کسی را
دوباره بفشارم ؟
دیدگاه ها (۳)

آتشی به جانم انداختهعشقچنان سوزانکه تا مغز استخوانم تیر می ک...

#عشقمـ باور ڪن هیشڪے انـدازه #طُ تو دلـمـ #عزیـز نیست بذا ای...

بهانه من! دلم بهانه ات را میگیرد.

حڪایت من،حڪایت ڪسی بـود ڪـہ عاشــق دریاا بـود، اما ...

#شهیدانهگر عقل پشت حرف دل "اما" نمی‌ گذاشتتردید پا به خلوت د...

وقتی آدم ها از چشم چراغ را می دزدند؛ از عشق نگاه را واز کوچه...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط