فیک ران part 67
هاکای:* چشمایه مظلومه معروف به سگی...
چی بگم😐🚬
کاکوچو: چطوری ناموصن دو نفرو از راه به در کردی؟
ا/ت: دو نفر؟
کاکوچو: شت..میدونی چیه بیخیال بریم سراغه کارامون...
ا/ت: رین بیا بریم...
یوزوها: چطوری قراره آب پیدا کنیم اخه؟
ا/ت: هرجا آب باشه حیوونا هم همونجاعن...
ریندو: ممکنه داخله یه غار یا چیزی باشه؟
ا/ت: ارع خب ..چشمه ها همه جا ممکنه باشن..
یوزوها: اگه آب پیدا نکردیم چی؟
ا/ت: اینجا در واقع یه چیز عینه آب فشان بوده و الان تو فصلی هستیم که مواد مذاب از اتشفشانه نمیاد بیرون ولی خب اونجا میتونه یه چشمه ی آب گرمه بزرگ محسوب شه و بنابراین آبش آشامیدنیه ...
ریندو: واقعن خوش شانسیم ک تو اینجایی ...
یوزوها: من مطمعنم اگه نبودی اینجا همه وحشی بازی در میوردن و یکی یکی مارو به کشتن میدادن...
ا/ت: *ذهنش: تو این دو سه هفته با کله اعضا راحت تر شده بودم رابطهم با کاکوچو بهتر شده ولی بازم فک میکنم چون تو دست و پاشم نباید خیلی باهاش در ارتباط باشم ..خودش چند بار گفته تو غلط میکنی همچین تصوری داری و اینا..و بخاطر همینم پیش من میخابه یا بزور منو میبره پیش خودش بخابم...تو این مدت ریندو بست فرنده من شده بود میتونم بگم قابل تحمل ترین عضو این خونه ریندو بود ینی به جرعت میتونم بگم بهش اعتماد دارم:] ران اوع ارع اون گلبنفشه...قابل تحمل تر شده...دیگه باهاش مث قبل خوصومت شخصی ندارم خب به هر حال اون موقع تو حاله خودش نبود و قبول کردم و کاری به کاریش ندارم ولی اصن اذیت کردنه اون یه لذت دیگه بهم میده...اصن کی اعضایه این خونه قراره قبول کنن ک من ابراز علاقم از طریق اذیت کردنشونه؟؟؟؟ من خب نمیگم دوسش دارما ...اصلن منظورم این نیس..ولی خب همونطور ک گفتم اصن کرم ریختن به اون برام یه لذت دیگه دارع...تنها کسی ک قبول کرده ابراز علاقه ی من اینطوریه ریندو و رانن...ران...بعضی موقع ها دیگه نمیکشه..حتا منم دلم میسوزه براش و ازش عذر خاهی میکنم... احساس میکنم یکی از اون سه نفری ک به من گیر دادن صد در صد رانه...ولی ریندو نیس عمرن...امکان ندارع....
سانزو هم ک چه عرض کنم فقط کارش گیره سگه جنگ گرفتم با رانه...
ریندو: اع ا/تتتتتتت رد پاااا
ا/ت: کوجااا
ریندو: میره داخل این غار..
ا/ت: باید دنبالش کنیم..
یوزوها: ای خوداا
ریندو: اع اینجارو آبه..ولی اون چیه؟
ا/ت: ریندو...
چی بگم😐🚬
کاکوچو: چطوری ناموصن دو نفرو از راه به در کردی؟
ا/ت: دو نفر؟
کاکوچو: شت..میدونی چیه بیخیال بریم سراغه کارامون...
ا/ت: رین بیا بریم...
یوزوها: چطوری قراره آب پیدا کنیم اخه؟
ا/ت: هرجا آب باشه حیوونا هم همونجاعن...
ریندو: ممکنه داخله یه غار یا چیزی باشه؟
ا/ت: ارع خب ..چشمه ها همه جا ممکنه باشن..
یوزوها: اگه آب پیدا نکردیم چی؟
ا/ت: اینجا در واقع یه چیز عینه آب فشان بوده و الان تو فصلی هستیم که مواد مذاب از اتشفشانه نمیاد بیرون ولی خب اونجا میتونه یه چشمه ی آب گرمه بزرگ محسوب شه و بنابراین آبش آشامیدنیه ...
ریندو: واقعن خوش شانسیم ک تو اینجایی ...
یوزوها: من مطمعنم اگه نبودی اینجا همه وحشی بازی در میوردن و یکی یکی مارو به کشتن میدادن...
ا/ت: *ذهنش: تو این دو سه هفته با کله اعضا راحت تر شده بودم رابطهم با کاکوچو بهتر شده ولی بازم فک میکنم چون تو دست و پاشم نباید خیلی باهاش در ارتباط باشم ..خودش چند بار گفته تو غلط میکنی همچین تصوری داری و اینا..و بخاطر همینم پیش من میخابه یا بزور منو میبره پیش خودش بخابم...تو این مدت ریندو بست فرنده من شده بود میتونم بگم قابل تحمل ترین عضو این خونه ریندو بود ینی به جرعت میتونم بگم بهش اعتماد دارم:] ران اوع ارع اون گلبنفشه...قابل تحمل تر شده...دیگه باهاش مث قبل خوصومت شخصی ندارم خب به هر حال اون موقع تو حاله خودش نبود و قبول کردم و کاری به کاریش ندارم ولی اصن اذیت کردنه اون یه لذت دیگه بهم میده...اصن کی اعضایه این خونه قراره قبول کنن ک من ابراز علاقم از طریق اذیت کردنشونه؟؟؟؟ من خب نمیگم دوسش دارما ...اصلن منظورم این نیس..ولی خب همونطور ک گفتم اصن کرم ریختن به اون برام یه لذت دیگه دارع...تنها کسی ک قبول کرده ابراز علاقه ی من اینطوریه ریندو و رانن...ران...بعضی موقع ها دیگه نمیکشه..حتا منم دلم میسوزه براش و ازش عذر خاهی میکنم... احساس میکنم یکی از اون سه نفری ک به من گیر دادن صد در صد رانه...ولی ریندو نیس عمرن...امکان ندارع....
سانزو هم ک چه عرض کنم فقط کارش گیره سگه جنگ گرفتم با رانه...
ریندو: اع ا/تتتتتتت رد پاااا
ا/ت: کوجااا
ریندو: میره داخل این غار..
ا/ت: باید دنبالش کنیم..
یوزوها: ای خوداا
ریندو: اع اینجارو آبه..ولی اون چیه؟
ا/ت: ریندو...
۱۱.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.