تو
تو
تو زیبایی ، و تلخ ترین بخش زندگی من
دلم برات شده اندازه خودت
همون قدر در ظاهر بزرگ ولی در باطن کوچولویی که قبول نداره کوچولوعه
نفسم تنگه مثل دلم ؛
چی شد چی شد
عاشق بودی که
تا اخرین لحظه هم همین بود
ولی انگار نبودی
چرا چرا ازم گذاشتی؟...
میخوام قبول کنم شرایط نزاشت ولی
ولی نمیتونم اروم شم
چرا چرا برام جنگیدی ؟ من همه چیزم و دادم تا تو رو داشته باشم ، از خانوادم و همه چیزم گذشتم
ولی تو حاضر بودی همه چیزت و بدی تا من از چیزایی که دارم دور نشم و عادی زندگی کنم
من همه چیزم و دادم و ندار شدم تا تو رو داشته باشم
تو همه چیزت و دادی تا هیچی از من کم نشه
فکر کنم این شیرین ترین و همین طور تلخ ترین قسمت رابطمون بود
دلم پر زده برای حرف زدن باهات
شوخیات،لاس زدنات،حرف زدنات،غیرتیشدنات،خندههات،ناراحتشدنات،مغروربازیات،چشات،تعریفکردنات،بوسخواستنات و تک تک وجودت
چرا چرا انقدر عاشقتم ؟ یادمه هنوز یادمه گفتی اگه تو به من فکر کنی یعنی منم به تو فکر میکنم،و من به تو فکر کنم تو هم به من فکر میکنی .
هنوز بهم فکر میکنی ؟... هنوز دوستن داری هنوز سر حرفات و قولات زدی؟
جز تو با هیچ پسری آشنا نشدم و نخواهم شد
دیگه نمیخوام نمیخوام
نمیخوام پسری جز تو باشه
یادته اسم شیپمون و کیم گذاشت آرسان؟یادته قرار شد اگه بچه داشته باشیم اسمش بشه آرسان؟خواستم یگم هنوز سر قرارم هستم... و الان آیدیم سده آرسان... دردناک نیست ؟... هنوز منتظر برگشتنتنم... گفتم گفتم هر وقت شرایطش شد برگرد من میمونم هر چقدر باشه... بعد اون همه سرد حرف زدن... قربون صدم رفتی و گفتی چشم... هیچ وقت فراموشت نمیکنم بهترینم،بهترین دزد قلبم:)
خواستم بگم چند ماه گذشته ولی،من از وقتی تو رفتی هیچکس و بوس نکردم...
هنوزم که هنوزه میگم
بوسای من فقط مال اونه... اون بوسام و خیلی دوست داشت... حتی وقتی داشت میرفت و بهم دروغ میگفت تا ازش متنفر شم بعد خودش احساسی میشد و حرف دلش و میزد،حتی وقتی ایگش کردم وقتی میخواست بره... ازم بوس خواست... تو شدی اخرین نفری که بوسیدمش... رفتی و بوسای منم با خودت بردی رومئو (:
ـــــــــــــــــــــــــ[³⁰ /آذر ماه ]ـــــــــــــــــــــــ
برگرد همه کس من ،
نیستی تنگ هر نفس من a:)
تو زیبایی ، و تلخ ترین بخش زندگی من
دلم برات شده اندازه خودت
همون قدر در ظاهر بزرگ ولی در باطن کوچولویی که قبول نداره کوچولوعه
نفسم تنگه مثل دلم ؛
چی شد چی شد
عاشق بودی که
تا اخرین لحظه هم همین بود
ولی انگار نبودی
چرا چرا ازم گذاشتی؟...
میخوام قبول کنم شرایط نزاشت ولی
ولی نمیتونم اروم شم
چرا چرا برام جنگیدی ؟ من همه چیزم و دادم تا تو رو داشته باشم ، از خانوادم و همه چیزم گذشتم
ولی تو حاضر بودی همه چیزت و بدی تا من از چیزایی که دارم دور نشم و عادی زندگی کنم
من همه چیزم و دادم و ندار شدم تا تو رو داشته باشم
تو همه چیزت و دادی تا هیچی از من کم نشه
فکر کنم این شیرین ترین و همین طور تلخ ترین قسمت رابطمون بود
دلم پر زده برای حرف زدن باهات
شوخیات،لاس زدنات،حرف زدنات،غیرتیشدنات،خندههات،ناراحتشدنات،مغروربازیات،چشات،تعریفکردنات،بوسخواستنات و تک تک وجودت
چرا چرا انقدر عاشقتم ؟ یادمه هنوز یادمه گفتی اگه تو به من فکر کنی یعنی منم به تو فکر میکنم،و من به تو فکر کنم تو هم به من فکر میکنی .
هنوز بهم فکر میکنی ؟... هنوز دوستن داری هنوز سر حرفات و قولات زدی؟
جز تو با هیچ پسری آشنا نشدم و نخواهم شد
دیگه نمیخوام نمیخوام
نمیخوام پسری جز تو باشه
یادته اسم شیپمون و کیم گذاشت آرسان؟یادته قرار شد اگه بچه داشته باشیم اسمش بشه آرسان؟خواستم یگم هنوز سر قرارم هستم... و الان آیدیم سده آرسان... دردناک نیست ؟... هنوز منتظر برگشتنتنم... گفتم گفتم هر وقت شرایطش شد برگرد من میمونم هر چقدر باشه... بعد اون همه سرد حرف زدن... قربون صدم رفتی و گفتی چشم... هیچ وقت فراموشت نمیکنم بهترینم،بهترین دزد قلبم:)
خواستم بگم چند ماه گذشته ولی،من از وقتی تو رفتی هیچکس و بوس نکردم...
هنوزم که هنوزه میگم
بوسای من فقط مال اونه... اون بوسام و خیلی دوست داشت... حتی وقتی داشت میرفت و بهم دروغ میگفت تا ازش متنفر شم بعد خودش احساسی میشد و حرف دلش و میزد،حتی وقتی ایگش کردم وقتی میخواست بره... ازم بوس خواست... تو شدی اخرین نفری که بوسیدمش... رفتی و بوسای منم با خودت بردی رومئو (:
ـــــــــــــــــــــــــ[³⁰ /آذر ماه ]ـــــــــــــــــــــــ
برگرد همه کس من ،
نیستی تنگ هر نفس من a:)
- ۶۲
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط