دوست داشتنِ مادرم را وقتی دیدم
دوست داشتنِ مادرم را وقتی دیدم
که در حالِ درست کردنِ کتلت بود
و برای من سه تا برشته شده کنار گذاشت
یا صدای پدرم که وقتی به خانه میآید و میگوید
باباجان از آن آلوها که دوست داری خریدم
این هم بیسکوئیتهای چای عصرت
چون تو که قند نمیخوری یا اصلا همان وسطِ
هندوانه که مال من است حتی سهمِ ته
دیگِ سیب زمینیاش بی آنکه بخواهم
بی آنکه بر زبان آورم میدانی که چه
میخواهم بگویم؟
دوست داشتن همین ریزه کاریهاست
همین کتلتها و هندوانهها
همین بیسکوئیت چای عصر
دوسـت داشتن هـمین عـمل کـردنهاست
همـین حواسـم هـستها.
که در حالِ درست کردنِ کتلت بود
و برای من سه تا برشته شده کنار گذاشت
یا صدای پدرم که وقتی به خانه میآید و میگوید
باباجان از آن آلوها که دوست داری خریدم
این هم بیسکوئیتهای چای عصرت
چون تو که قند نمیخوری یا اصلا همان وسطِ
هندوانه که مال من است حتی سهمِ ته
دیگِ سیب زمینیاش بی آنکه بخواهم
بی آنکه بر زبان آورم میدانی که چه
میخواهم بگویم؟
دوست داشتن همین ریزه کاریهاست
همین کتلتها و هندوانهها
همین بیسکوئیت چای عصر
دوسـت داشتن هـمین عـمل کـردنهاست
همـین حواسـم هـستها.
۳۴.۲k
۲۵ مهر ۱۴۰۱