من از وقتی برادرم چارلی باید برود متنفرم
من از وقتی برادرم چارلی باید برود متنفرم
از اینکه برادرم چارلی باید برود متنفرم. پدر و مادرم مدام سعی می کنند به من توضیح دهند که او چقدر بیمار است. اینکه من خوش شانس هستم که مغزی دارم که در آن همه مواد شیمیایی به درستی مانند رودخانه های بدون سد به مقصد برسند. وقتی از اینکه چقدر بیحوصلهام بدون برادر کوچکم که بتوانم با او بازی کنم، شکایت میکنم، آنها سعی میکنند با اشاره به اینکه حوصلهاش در یک اتاق تاریک در یک مؤسسه محصور شده است، احتمالاً بیحوصلگی او بسیار بیشتر از من است، احساس بدی به من بدهند. من همیشه از آنها التماس می کنم که آخرین فرصت را به او بدهند. البته در ابتدا این کار را کردند. چارلی چندین بار به خانه برگشته است که مدت زمان هر کدام کوتاهتر از قبلی است. هر بار بدون شکست، همه چیز دوباره شروع می شود. گربههای محله با چشمهای بیرون زده در سینه اسباببازیاش ظاهر میشوند، تیغهای پدرم که روی سرسره بچه در پارک روبروی خیابان افتاده بود، مامان. ویتامین ها با تکه های قرص ماشین ظرفشویی جایگزین می شوند. والدین من در حال حاضر مردد هستند و از "آخرین فرصت ها" استفاده می کنند. آنها می گویند که اختلال او او را جذاب می کند، جعل وضعیت عادی را برای او می کند و پزشکانی را که از او مراقبت می کنند فریب می دهد تا فکر کنند او برای توانبخشی آماده است. که اگر به معنای در امان ماندن از دست او باشد، فقط باید کسالتم را تحمل کنم. از وقتی که چارلی باید برود متنفرم. این باعث می شود تا زمانی که او برگردد مجبورم وانمود کنم که خوب هستم.
😁🫥🫥🫥
لایک و کامنت فراموش نشه اصکی فقط با اجازه
#بی تی اس#طنز#بلک پینک#کلیپ#اسمر #ارامش#دابسمش#موزیک#انباکس#کیپاپ#فود#کلیپ فان#mbti#روتین#فکت ترسناک#عجایب#سلنا
از اینکه برادرم چارلی باید برود متنفرم. پدر و مادرم مدام سعی می کنند به من توضیح دهند که او چقدر بیمار است. اینکه من خوش شانس هستم که مغزی دارم که در آن همه مواد شیمیایی به درستی مانند رودخانه های بدون سد به مقصد برسند. وقتی از اینکه چقدر بیحوصلهام بدون برادر کوچکم که بتوانم با او بازی کنم، شکایت میکنم، آنها سعی میکنند با اشاره به اینکه حوصلهاش در یک اتاق تاریک در یک مؤسسه محصور شده است، احتمالاً بیحوصلگی او بسیار بیشتر از من است، احساس بدی به من بدهند. من همیشه از آنها التماس می کنم که آخرین فرصت را به او بدهند. البته در ابتدا این کار را کردند. چارلی چندین بار به خانه برگشته است که مدت زمان هر کدام کوتاهتر از قبلی است. هر بار بدون شکست، همه چیز دوباره شروع می شود. گربههای محله با چشمهای بیرون زده در سینه اسباببازیاش ظاهر میشوند، تیغهای پدرم که روی سرسره بچه در پارک روبروی خیابان افتاده بود، مامان. ویتامین ها با تکه های قرص ماشین ظرفشویی جایگزین می شوند. والدین من در حال حاضر مردد هستند و از "آخرین فرصت ها" استفاده می کنند. آنها می گویند که اختلال او او را جذاب می کند، جعل وضعیت عادی را برای او می کند و پزشکانی را که از او مراقبت می کنند فریب می دهد تا فکر کنند او برای توانبخشی آماده است. که اگر به معنای در امان ماندن از دست او باشد، فقط باید کسالتم را تحمل کنم. از وقتی که چارلی باید برود متنفرم. این باعث می شود تا زمانی که او برگردد مجبورم وانمود کنم که خوب هستم.
😁🫥🫥🫥
لایک و کامنت فراموش نشه اصکی فقط با اجازه
#بی تی اس#طنز#بلک پینک#کلیپ#اسمر #ارامش#دابسمش#موزیک#انباکس#کیپاپ#فود#کلیپ فان#mbti#روتین#فکت ترسناک#عجایب#سلنا
۴.۸k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.