LOVE AGAIN
LOVE AGAIN
PART 2/5
صبح ا/ت ویو:
ساعته 8 بود بیدار شدم.
با به یاد اوردن اتفاق دیشپ لپام قرمز شد و جیغه خفه ای زدم.
رفتم یه دوش گرفتمو اومدم اماده شدم.
امروز میخواستم من اشپزی کنم خیلی وقته اشپزی نکردم .
دست به کار شدمو برای صبونه یه عالمه غذایه خوشمزه درست کردم
2 ساعت بعد:
با تزیین اخرین پیکیک لبخنده رضایتی زدم که یهو یکی از پشت بغلم کرد و گفت :
یونگی: چه پنکیک هایه خوشمزه ای ولی یه چیزی اینجا خوشمزه تره
یهو منو برگردوندو لبمو بوسید.
ایندفعه من بوسیدمش طوری خودمم باورم نمیشد
ا/ت: یااااااا یونگیااااا حالا یکی میاد میبینه
یونگی: خب بزار ببینن همه باید بدونن تو ماله منی
خیلی خجالت کشیدم خواستم برم اونور که دستاشو گذاشت دو طرفمو نذاشت برم.
کم کم صورتشو نزدیکم میکرد قلبم داشت در میومد
اروم بگیر دیگه هوفففففففف.
خواستیم همو ببوسیم که یهو صدای جین اومد:
یااااااااا چه بویه خوبی میاد کی داره اشپزی میکنه؟؟؟
ا/ت: (یونگی زود ددزم جدا شد منم مثلا مشغول کارم )
جین : واوووووو ببین کی داره اشپزی میکنه
خبریه؟؟؟؟
ا/ت: خبر؟؟؟؟ نه بابا همینجوری (خنده ضایع)
جین : یونگی دقیقا داری چیکار میکنی؟؟؟
یونگی: عااااااا خب من دارم به منظره قشنگ حیاط نگا میکنم اره
جین : ولی اونجا که منظره نیست کلا دیواره
ا/ت ویو: یه لحظه خندم گرفت یونگی هول هول به من نگا کردو بحثو عوض کرد.
یونگی : اااره راس میگی راستی چه خبر کارا چطور پیش میره
PART 2/5
صبح ا/ت ویو:
ساعته 8 بود بیدار شدم.
با به یاد اوردن اتفاق دیشپ لپام قرمز شد و جیغه خفه ای زدم.
رفتم یه دوش گرفتمو اومدم اماده شدم.
امروز میخواستم من اشپزی کنم خیلی وقته اشپزی نکردم .
دست به کار شدمو برای صبونه یه عالمه غذایه خوشمزه درست کردم
2 ساعت بعد:
با تزیین اخرین پیکیک لبخنده رضایتی زدم که یهو یکی از پشت بغلم کرد و گفت :
یونگی: چه پنکیک هایه خوشمزه ای ولی یه چیزی اینجا خوشمزه تره
یهو منو برگردوندو لبمو بوسید.
ایندفعه من بوسیدمش طوری خودمم باورم نمیشد
ا/ت: یااااااا یونگیااااا حالا یکی میاد میبینه
یونگی: خب بزار ببینن همه باید بدونن تو ماله منی
خیلی خجالت کشیدم خواستم برم اونور که دستاشو گذاشت دو طرفمو نذاشت برم.
کم کم صورتشو نزدیکم میکرد قلبم داشت در میومد
اروم بگیر دیگه هوفففففففف.
خواستیم همو ببوسیم که یهو صدای جین اومد:
یااااااااا چه بویه خوبی میاد کی داره اشپزی میکنه؟؟؟
ا/ت: (یونگی زود ددزم جدا شد منم مثلا مشغول کارم )
جین : واوووووو ببین کی داره اشپزی میکنه
خبریه؟؟؟؟
ا/ت: خبر؟؟؟؟ نه بابا همینجوری (خنده ضایع)
جین : یونگی دقیقا داری چیکار میکنی؟؟؟
یونگی: عااااااا خب من دارم به منظره قشنگ حیاط نگا میکنم اره
جین : ولی اونجا که منظره نیست کلا دیواره
ا/ت ویو: یه لحظه خندم گرفت یونگی هول هول به من نگا کردو بحثو عوض کرد.
یونگی : اااره راس میگی راستی چه خبر کارا چطور پیش میره
۵.۱k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.