پارت 7
پارت 7
جیمین:کدوم نامه؟
کوک:ایناهاش
نامه رو از کوک گرفتم
بازش کردمو شروع کردم به خوندن
*نامه*
سلام برادر به نفعته که کنار بکشی وگرنهاینبار دیدی بجای دست دوست ا/ت سر ا/تو واست بفرستم
خدافظ داداشییییی
*پایان نامه*
داخلش یه عکس بود
وای این عکس دوست ا/ته
حالا چجوری بهش بگم؟
جیمین:عااا ا/ت باید یچی بهت بگم ولی میترسم
ا/ت:بگو نترس
جیمین:راستش ما باید به فکر انتقام باشیم به خصوص تو
ا/ت:چ...چرا؟
جیمین داری میترسونیم درست حرف بزن ببینم
جیمین:خب اینو ببین
دادم دستش
جیمین:ا/ت ببین من بابت این اتفاق متاسفم نباید خودتو ناراحت کنی بای....
ا/ت:خودمو ناراحت نکنمممممم(با داد)
تنها کسمو از دست دادم یار همیشگیمو از دست دادم ناراحت نباشم(با داد و گریه)
تو چی میدونی هااااا؟
تو از زندگی من چی میدونییییی(با گریه)
جیمین:درست میگی من شاید از دلت خبر نداشته باشم ولی از اتفاق هایی که واست افتاده با خبرم
ما باید برای اینکه اونا رو شکست بدیم باهم ازدواج ک.....
ا/ت:حرفشمممم نززززننننن من اینکارو نمیکنم
جیمین:میکنی
ا/ت:نمیکنممممممممم(با جیغ)
جیمین:باشه کوک جین ببرینش زیر زمین حق نداره از اونجا بیاد بیرون
وسایل شکنجه رو هم آماده کنید
جین:اما جیمین نمیشه ک....
جیمین:نمیشه چییی؟(با داد)
فکر نکن من مهربونم ا/ت من وحشی تر از اونیم که فکرشو میکنی
ببریدش
کوک:ول...
جیمین:گفتم ببریدش(با داد)
°کوک°
نگران ا/ت و جیمین بودم
هردوشون عجیب شدن
نمیتونم درکشون کنم
ولی ا/ت گناه داره
ا/تو گذاشتیم داخل
به جین گفتم بره میخوام با ا/ت تنها باشم اونم قبول کرد و رفت
کوک:ا/ت از دست جیمین ناراحت نباش میدونم از دست دادن عزیزت چقدر سخته
ا/ت:زندگی خیلی سخته دیگه نمی کشم بهتره بمیرم(با گریه)
کوک:ا/ت این حرفو نزن
ببین میخوام یه خواهشی ازت بکنم
ا/ت:چه خواهشی؟
کوک:میشه خواهرم بشی؟؟؟(الهیییی بچم چه مهربونه🥺💜)
میشه شبا واسم لالایی بخونی ؟
آخه صدات و شنیدم خیلی قشنگ میخونی میشه؟.....
جیمین:کدوم نامه؟
کوک:ایناهاش
نامه رو از کوک گرفتم
بازش کردمو شروع کردم به خوندن
*نامه*
سلام برادر به نفعته که کنار بکشی وگرنهاینبار دیدی بجای دست دوست ا/ت سر ا/تو واست بفرستم
خدافظ داداشییییی
*پایان نامه*
داخلش یه عکس بود
وای این عکس دوست ا/ته
حالا چجوری بهش بگم؟
جیمین:عااا ا/ت باید یچی بهت بگم ولی میترسم
ا/ت:بگو نترس
جیمین:راستش ما باید به فکر انتقام باشیم به خصوص تو
ا/ت:چ...چرا؟
جیمین داری میترسونیم درست حرف بزن ببینم
جیمین:خب اینو ببین
دادم دستش
جیمین:ا/ت ببین من بابت این اتفاق متاسفم نباید خودتو ناراحت کنی بای....
ا/ت:خودمو ناراحت نکنمممممم(با داد)
تنها کسمو از دست دادم یار همیشگیمو از دست دادم ناراحت نباشم(با داد و گریه)
تو چی میدونی هااااا؟
تو از زندگی من چی میدونییییی(با گریه)
جیمین:درست میگی من شاید از دلت خبر نداشته باشم ولی از اتفاق هایی که واست افتاده با خبرم
ما باید برای اینکه اونا رو شکست بدیم باهم ازدواج ک.....
ا/ت:حرفشمممم نززززننننن من اینکارو نمیکنم
جیمین:میکنی
ا/ت:نمیکنممممممممم(با جیغ)
جیمین:باشه کوک جین ببرینش زیر زمین حق نداره از اونجا بیاد بیرون
وسایل شکنجه رو هم آماده کنید
جین:اما جیمین نمیشه ک....
جیمین:نمیشه چییی؟(با داد)
فکر نکن من مهربونم ا/ت من وحشی تر از اونیم که فکرشو میکنی
ببریدش
کوک:ول...
جیمین:گفتم ببریدش(با داد)
°کوک°
نگران ا/ت و جیمین بودم
هردوشون عجیب شدن
نمیتونم درکشون کنم
ولی ا/ت گناه داره
ا/تو گذاشتیم داخل
به جین گفتم بره میخوام با ا/ت تنها باشم اونم قبول کرد و رفت
کوک:ا/ت از دست جیمین ناراحت نباش میدونم از دست دادن عزیزت چقدر سخته
ا/ت:زندگی خیلی سخته دیگه نمی کشم بهتره بمیرم(با گریه)
کوک:ا/ت این حرفو نزن
ببین میخوام یه خواهشی ازت بکنم
ا/ت:چه خواهشی؟
کوک:میشه خواهرم بشی؟؟؟(الهیییی بچم چه مهربونه🥺💜)
میشه شبا واسم لالایی بخونی ؟
آخه صدات و شنیدم خیلی قشنگ میخونی میشه؟.....
۹.۱k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.