خود نیمه برهنه و بیچارش رو توی آیینه دید
خود نیمه برهنه و بیچارش رو توی آیینه دید
و یادِ خودِ خوشبخت سالها پیشش افتاد!
یادش اومد با کیفیت و ملموس.
و باز این الکل لعنتی نتونسته بود مقابل گرگ درونش
بأيسته.
وقتی که آدم ها خواهرش رو که یه توله گرگ بیشتر
نبود کشتن
وقتی که جسم غرق خونی که هنوز توش چاقوی اون
آدم بود توی آغوشش گرفت و در مونده توی جنگل
دوید.
عین دیوونه ها داد میزد و میدویید.
خون خواهرش توی چشمش میرفت و میسوخت ولی
حتی شده چشم بسته هم میدویید
بالاخره به درخت بزرگ وسطش رسید که قطرش
حدود 3 متر بود
با درد روی زانوهاش افتاد و بلند بلند گریه کرد.
داد میزد" خواهش میکنم خواهرم بی گناه کشته
شده... برش گردون
اونقدری ازش انرژی رفته بود که بتونه سالها بخوابه
ولی جنازه ی خواهرش که یه خنجر توی گردنشه...
باعث میشد بخواد اون خواب ابدی باشه
چند ثانیه بعد مردی که لباسهای خاکستری به تن
داشت از راه رسید و با آرامش به پسر و جنازه ی تو
دستش نگاه کرد.
مرد اون شب گفت احتمالش کمه ولی باید از گرگت
بگذری!"
پسر جوان با کمال میل روح گرگش رو تقدیم کرد به
ادامه دارد🤎
و یادِ خودِ خوشبخت سالها پیشش افتاد!
یادش اومد با کیفیت و ملموس.
و باز این الکل لعنتی نتونسته بود مقابل گرگ درونش
بأيسته.
وقتی که آدم ها خواهرش رو که یه توله گرگ بیشتر
نبود کشتن
وقتی که جسم غرق خونی که هنوز توش چاقوی اون
آدم بود توی آغوشش گرفت و در مونده توی جنگل
دوید.
عین دیوونه ها داد میزد و میدویید.
خون خواهرش توی چشمش میرفت و میسوخت ولی
حتی شده چشم بسته هم میدویید
بالاخره به درخت بزرگ وسطش رسید که قطرش
حدود 3 متر بود
با درد روی زانوهاش افتاد و بلند بلند گریه کرد.
داد میزد" خواهش میکنم خواهرم بی گناه کشته
شده... برش گردون
اونقدری ازش انرژی رفته بود که بتونه سالها بخوابه
ولی جنازه ی خواهرش که یه خنجر توی گردنشه...
باعث میشد بخواد اون خواب ابدی باشه
چند ثانیه بعد مردی که لباسهای خاکستری به تن
داشت از راه رسید و با آرامش به پسر و جنازه ی تو
دستش نگاه کرد.
مرد اون شب گفت احتمالش کمه ولی باید از گرگت
بگذری!"
پسر جوان با کمال میل روح گرگش رو تقدیم کرد به
ادامه دارد🤎
- ۲.۶k
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط