حالا که تازه خون خوردم میتونم به یه کلاب
+ حالا که تازه خون خوردم.... میتونم به یه کلاب
خودم رو دعوت کنم....
دستش رو روی عضوش گذاشت و در سرویس رو با
دست دیگش باز کرد
+ توهم فکر کنم امشب باید زحمت پاشدن رو به
خودت بدی!
***
پسر مو قهوه ای به زور چشماش رو باز نگهداشت تا
حرفش رو به متصدی کلاب که روی میز توی راهروی
ورودی نشسته بود بزنه
روی میز خم شده بود و چشمهای مستش رو به مرد
دوخت و با صدای خمارش گفت :
یه اتاق خالی بهم ،بده سریع هم یه نفر رو برام
بفرست.
مرد کچل پرتتو و پرسینگ به سرتاپای پسر نگاه
کرد شرقی های لعنتی وقتی کامل غرق زیبایی و
ظرافتشونی با قدرت و زور بازوشون سوپرایزت
میکنن
لبخندی به چندشی ذاتش زد و به بادیگارد کنارش
علامت داد.
مرد کت و شلواری و درشت هیکلی که نوچه اش بود
ولی بادیگارد صداش میکردن سرش رو نزدیک برد و
متصدی چیزی بهش گفت و به دنبالش کلیدی رو بهش
داد.
پسر موقهوه ای و چشم تیله،ای میدونست داره با
کارای امشبش روی همه چیز نداشتش قمار میکنه!
دقیقا از همون لحظه ای که از خونه ی مردی که ظاهرا نامرد، جفت گرگش بود فرار کرد و خودش رو توی
ادامه دارد🩷
خودم رو دعوت کنم....
دستش رو روی عضوش گذاشت و در سرویس رو با
دست دیگش باز کرد
+ توهم فکر کنم امشب باید زحمت پاشدن رو به
خودت بدی!
***
پسر مو قهوه ای به زور چشماش رو باز نگهداشت تا
حرفش رو به متصدی کلاب که روی میز توی راهروی
ورودی نشسته بود بزنه
روی میز خم شده بود و چشمهای مستش رو به مرد
دوخت و با صدای خمارش گفت :
یه اتاق خالی بهم ،بده سریع هم یه نفر رو برام
بفرست.
مرد کچل پرتتو و پرسینگ به سرتاپای پسر نگاه
کرد شرقی های لعنتی وقتی کامل غرق زیبایی و
ظرافتشونی با قدرت و زور بازوشون سوپرایزت
میکنن
لبخندی به چندشی ذاتش زد و به بادیگارد کنارش
علامت داد.
مرد کت و شلواری و درشت هیکلی که نوچه اش بود
ولی بادیگارد صداش میکردن سرش رو نزدیک برد و
متصدی چیزی بهش گفت و به دنبالش کلیدی رو بهش
داد.
پسر موقهوه ای و چشم تیله،ای میدونست داره با
کارای امشبش روی همه چیز نداشتش قمار میکنه!
دقیقا از همون لحظه ای که از خونه ی مردی که ظاهرا نامرد، جفت گرگش بود فرار کرد و خودش رو توی
ادامه دارد🩷
- ۳.۲k
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط